1.تقویم
ویژگیها:
دریافت نرم افزار
2.کتاب غرر الحکم و درر الکلم
ویژگیها:
ویژگیها:
دریافت نرم افزار
4.مفاتیح الجنان (کتاب باقبات الصالحات)
ویژگیهای نسخه 2:
با فرا رسیدن محرم چندتا از ادعیه و زیارات را براتون گذاشتم امیدوارم ما را هم از دعای خیرتون فراموش نکنید با کلیک روی آنها می توانید آنها را دانلود کنید
1.زیارت حضرت رقیه (س)
2.زیارت حضرت عباس (ع)
3.زیارت عاشورا
4.زیارت آل یس (امام زمان عج)
5.حدیث شریف کساء
6.دعای عهد
7.دعای ندبه شیخ باقر مقدسی
8.مناجات حضرت امیرالمؤمنین (ع)
با آغاز ماه محرم در راستا ی معرفت به امام حسین(ع) وشناخت اهداف قیام امام حسین مطالبی از کتاب (امام حسین وقرآن )برای علاقه مندان قرار دادم به امید آنکه به توانیم یاری خوبی برای امام حسین باشم ازتمام شما التماس دعا.
تصویری از غروب عاشورا
قرآن و امام حسین » عزّت و ذلّت در کربلا | |
در برنامههاى اسلام به مسئلهى عزّت توجه خاصى شده است. پرستش خداوند عزیز، عزّت آفرین است، اما بندگى در برابر غیر خدا (خواه جمادات یا غیر آن) ذلّت است. «کفى بى عزّاً اَن اکون لک عبداً» گذاشتن دست انسان در دست رهبران غیر معصوم، توهین به انسانیّت و به ذلّت کشاندن بشر است. براى غیر خدا کار کردن (هر چیز و هرکس که باشد) باختن و خسارت است؛ «خابَ الوافِدن على غیرک و خَسِر المتعرّضون الاّ لک» اگر دراسلام غیبت کردن، نسبت ناروا دادن، توهین، تمسخر، تحقیر، افشاگرى، طعنه و نیش زدن، منّتگذاشتن، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است، به خاطر آن است که در این کارها عزّت دیگران شکسته مىشود. اگر ستایش ستمگر عرش خدا را به لرزه مىآورد، چون درآن عزیز کردن نااهلان است. اگر انسان حق ندارد عیوب و گناهان و ضعفهاى خود را حتّى براى نزدیکترین دوستانش نقل کند، به خاطر حفظ عزّت است. اگر به تشیع جنازه، رسیدگى به فقرا، عیادت بیماران، وامدادن، دید و بازدید، کتمان عیب دیگران سفارش شده است، به خاطر حفظ عزّت انسانهاست. اگر به صبر و قناعت وترک سؤال از مردم و چاپلوسى سفارش شده است، به خاطر عزّت انسانهاست. به چند نکته توجه کنید: 1- عزّت به معناى نفوذناپذیرى است، نه داشتن امکانات. ممکن است کسى هیچ گونه امکانات مادى نداشته باشد، ولى هیچ تهدید و تطمیعى در او اثرى نکند، این فرد عزیز است و ممکن است کسى همه گونه امکانات داشته باشد، ولى باز هم افراد و یا اشیایى در او اثر بگذارند که این گونه افراد ذلیلند. 2- سرچشمهى همهى عزّتها خداست. در قرآن مکرّر مىخوانیم: «اِنّ العزّة للّه جمیعا» قرآن عزّت خواهى از غیر خدا را نکوهش مىکند. «أیبتغون عندهم العزّة»(108) 3- فروتنى در برابر حق عزّت است؛ «العزّ ان تذلّ للحقّ»(109) شیطان عزّت خود را از نژادِ آتشى خود مىطلبید، در حالى که عزّت او در سایه طاعت خدا بود. عزّتهاى دنیوى در حقیقت ذلّت است. امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرماید: دنیا به گونهاى است که عزّت آن ذلّت است، داشتن مرکب زیبا که به ظاهر عزّت است، در واقع نوعى وابستگى و اسیر شدن نسبت به آن است. باغ و بستان به ظاهر براى کشاورز عزّت است، امّا تا تمام عمر و قدرت او را نگیرد خودش را عرضه نمىکند. عزّتى ارزش دارد که سبب تکبّر و فخرفروشى نگردد و به هر مقدار که بیشتر شد، انسان در درون، خودش را کوچکتر احساس کندو فروتنى کند؛ «الهى اعزّنى و لاتبتلینى بالکبر و لا تحدث لى عزّاً ظاهراً الا اَحدثتَ لى ذلّة باطنة عند نفسى بقدرها»(110) قرآن سلطهى کفار را بر مؤمنین ممنوع مىداند؛ «لن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً»(111) قرآن پذیرفتن ظلم را مثل ظلم کردن حرام مىداند. «لاتَظلِمون و لا تُظلِمون»(112) قرآن زندگى با ذلّت را مرگ و مرگ با عزّت را زندگى مىداند. قرآن آنچه را ملاک دانسته، در راه خدا بودن است، نه کشتن و نه کشته شدن؛ «اِنّ اللّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة... فیَقتلون و یُقتلون»(113) قرآن به انسان عزّت داده و فرموده: هستى براى توست؛ «خلق لکم»(114) روح خدا در توست؛ «نفخت فیه من روحى»(115) تو مسجود فرشتگان هستى؛ «فسجدوا الا ابلیس»(116) تو جانشین خدا هستى؛ «انّىجاعلفىالارضخلیفة»(117) سرپرست شما خداست؛ «اللّه ولىّ الذین آمنوا»(118) انبیا پدران شما هستند؛ «ملّة ابیکم ابراهیم»(119) آفرینش تو هدفدار است؛ «و ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون»(120) در کربلا جلوهى عزّت الهى را مىبینیم، نوجوان 13 سالهاى به نام حضرت قاسم مىگوید: اگر مسئولین جامعهى اسلامى یزید و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شیرینتر است. امام حسینعلیه السلام مىفرماید: بنىامیّه مرا بین شهادت و بیعت (سازش) مخیّر ساخته است، «هیهات من الذلّة»، در کربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزّتش لطمهاى وارد نشد، انواع غمها بر حضرت زینب وامام سجادعلیهما السلام وارد شد، اما جلوههاى عزّت آنها در خطبهها، تار وپود نظام بنىامیه را از هم گسست. 108) نساء، 139. 109) بحار، ج78، ص228. 110) دعاى مکارمالاخلاق. 111) نساء، 141. 112) بقره، 279. 113) توبه، 111. 114) بقره، 29. 115) حجر، 29. 116) بقره، 34. 117) بقره، 30. 118) بقره، 257. 119) حج، 78. 120) ذاریات، 56. |
» نماز و امام حسین | |
* اگر قرآن در آغاز بزرگترین سورهى خود (بقره) مىفرماید: «الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة»(121) و همچنین در کوچکترین سورهى خود (کوثر) از نماز سخن به میان مىآورد، امام حسین علیه السلام آن را اقامه مىنماید. «اَشهد انّک قد اقمت الصلوة»(122) * اگر قرآن مىفرماید: «و ارکعوا مع الراکعین»(123)، امام حسینعلیه السلام نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار مىکند. * اگر قرآن نحوهى اقامه نماز در میدان جنگ را به پیامبرصلى الله علیه وآله آموزش مىدهد؛ «و اذا کنتَ فیهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفةٌ منهم معک ولیأخذوا اسلحتهم...»(124)، امام حسینعلیه السلام در میدان جنگ نماز را اقامه مىفرماید. * اگر قرآن نماز را به عنوان یک منبع انرژىزاى غیبى معرّفى و مؤمنان را امر به استعانت از آن مىفرماید: «استعینوا بالصبر و الصلوة»(125)، امام حسینعلیه السلام نیز در بحبوحهى جنگ و مشکلات آن، از نماز استعانت مىجوید. * اگر قرآن اقامهى نماز را در اوّل وقت سفارش مىفرماید؛ «اقم الصلوة لدلوک الشمس»(126)، امام حسین علیه السلام نماز ظهر عاشورا را در اوّل وقت اقامه فرمودند. * اگر حضرت عیساى مسیحعلیه السلام تا زمانى که نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شدهاند؛ « و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمت حیّا»(127)، امام حسینعلیه السلام نیز تا آخرین لحظه همراه نماز است. * اگر قرآن از کسانى که تجارت، آنها را از نماز غافل نمىسازد، ستایش مىکند؛ «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصلوة»(128)، راجع به امام حسینعلیه السلام چه باید گفت که حتّى حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت. * امام حسین علیه السلام نه تنها خود نماز خواند که نمازهاى نمازگزاران را نماز کرد. در حدیث مىخوانیم: سه چیز موجب قبولى نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سیدالشهدا. * امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیها السلام مىفرماید: در نمازت به من دعا کن. * نماز باید در جامعه و علنى اقامه شود؛ «اقیموا الصلوة» و امام حسین علیه السلام با آنکه مىتوانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت. هنگام اقامهى نماز در ظهر عاشورا، 30 تیر به سوى حضرت رها شد، یعنى در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده تقریبا یک تیر به امام پرتاپ شد. * به راستى نماز چیست که در عصر تاسوعا هنگامى که به سید الشهداعلیه السلام پیشنهاد حمله مىشود، حضرت طى چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر مىاندازند و مىفرمایند: «انّى اُحبّ الصلوة» و نفرمود: مىخواهم نماز بخوانم، بلکه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسیارى از ما نماز مىخوانیم، ولى چقدر نماز را دوست داریم؟ زراره از امام صادق علیه السلام در باره کعبه پرسید: دهها سال است که هرگاه دربارهى حج و کعبه از شما سوال مىکنم، پاسخ جدیدى مىدهید، علم شما به کجا متّصل است؟ امام فرمودند: آیا مىخواهى کعبهاى که هزاران سال قبل از آدم بوده با چند کلمه اسرارش تمام شود. این در حالى است که کعبه و تمامى اسرار و رموز آن که امام به آن اشاره فرمودند، تنها قبلهى نماز است و قبله، یکى از شرایط نماز!! * امام حسین علیه السلام حاضر مىشود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولى ارزش نماز شکسته نشود. سر مقدّس سید الشهدا بر روى نى قرآن مىخواند، یعنى سر از بدن جدا مىشود ولى سر و دل از قرآن جدا نمىشود. عزادارن حسینى! ظهر عاشورا در هر کجا هستید، به یاد امام حسین علیه السلام و آخرین نماز کربلاى او، همراه با حضرت مهدى (عجلاللَّهتعالىفرجهالشریف) نماز ظهر عاشورا را باشکوه و با اخلاص بپا دارید. 121) بقره، 3. 122) زیارت عاشورا. 123) بقره، 43. 124) نساء، 102. 125) بقره، 153. 126) اسراء، 78. 127) مریم، 31. 128) نور، 37. |
» حرکت امام حسین بر اساس قرآن | |
آیاتى که امام حسینعلیه السلام در مسیر راه به آن استناد فرمودند: آیه اوّل: همین که نماینده یزید در مدینه (مروان) تصمیم گرفت که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: «ویلک یا مروان فانّک رجس» واى برتو، تو پلید هستى و ما خانوادهاى هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیرا»(54) همانا خداوند مىخواهد که از شما اهلبیت هر پلیدى (احتمالى، شک و شبههاى) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد. آیه دوّم: امام حسینعلیه السلام در پایان وصیتنامهاى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: «و ما توفیقى الا باللّه علیه توکّلت و الیه اُنیب»(55) توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکّل کردهام و به او روى آوردهام. آیه سوّم: همین که براى فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوى مکه خارج شدند (28 رجب)، این آیه را تلاوت فرمودند: «فخرج منها خائفا یترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمین»(56) آنگاه که (موسى) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده. آیه چهارم: شیخ مفیدقدس سره مىگوید: همین که امام حسینعلیه السلام به سوى مدینه رهسپار شد، گروههایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند، امّا امام این آیات را تلاوت فرمودند: «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیّدة»(57) هرجا که باشید و لو در برجهاى استوار سر به فک کشیده، مرگ شما را فرا مىگیرد. همچنین آیهى: «لَبرَز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم»(58) کسانى که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خویش) به قتلگاه خود رهسپار مىشدند. آیه پنجم: همین که امام حسینعلیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند: «و لمّا توجّه تلقاء مَدیَن قال عسى ربّى اَن یهدینى سواء السبیل»(59) و چون رو به سوى مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایى کند. آیه ششم: در مکه همین که با ابن عباس گفتگو مىکردند دربارهى بنىامیّه این آیات را تلاوت فرمودند: «انّهم کفروا باللّه و برسوله و لایأتون الصلاة الاّ و هم کُسالى»(60) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداختهاند.... و همچنین آیهى: «یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا» با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمىکنند. و آیهى «مذبذبین بین ذلک لا الى هؤلاء و لا الى هؤلاء و من یضلل اللّه فلن تَجِدَ له سبیلا»(61) در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشتهاند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذاردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهى یافت. و فرمودند: «کلّ نفس ذائقة الموت و انّما توفّون اُجورکم»(62) هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است و بىشک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامى خواهند داد. آیه هفتم: در آستانه عید قربان که امام حسینعلیه السلام از مکه به سوى کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بست، درگیرى با تازیانه رخ داد، به امام حسین گفت: مىترسم شما میان مردم شکاف بیفکنى!! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «لى عملى و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا برىء مما تعملون»(63) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مىکنم برى و برکنارید و من از آنچه شما مىکنید برى و برکنارم. آیه هشتم: همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون»(64) کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز مىگردیم. آیه نهم: در نزدیکى کربلا همین که حُر به امام گفت: چرا آمدهاى؟ فرمود: نامههاى دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولى حالا پشیمان شدهاید و این آیه را تلاوت فرمود: «فمَن نَکَث فانّما یَنکُث على نفسه»(65) پس هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است. آیه دهم: در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامهرسان خود «قیسبن مسهّر صیداوى» را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: «فمنهم مَن قَضى نَحبَه و منهم مَن یَنتَظر و ما بَدّلوا تَبدیلا»(66) از ایشان کسى هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات) به سربرده است و کسى هست که (شهادت را) انتظار مىکشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در کار نیاوردهاند. آیه یازدهم: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حُر فرستاد که راه را بر حسینعلیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام این آیه را تلاوت فرمودند: «و جعلناهم ائمّة یدعون الى النار...»(67) و آنان را پیشوایانى خواندیم که به سوى آتش دوزخ دعوت مىکنند و روز قیامت یارى نمىیابند. آیه دوازدهم: امام حسینعلیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: «اِستَحوَذ علیهم الشیطان فاَنساهم ذکر اللّه»(68) شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد. آیه سیزدهم: در روز عاشورا براى لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: «فاجمعوا اَمرکم و شُرکائکم ثمّ لایکن امرکم علیکم غُمّة ثمّ اقضوا الىّ و لاتنظرون»(69) شما با شریکانى که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پردهپوشى نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید. و نیز آیه «انّ ولىّ اللّه الذى نزل الکتاب و هو یتولّى الصالحین»(70) سرور من خداوند است که (این) کتاب آسمانى را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است. و نیز آیهى: «و انّى عذت بربّى و ربّکم ان ترجمون»(71) و من از شرّ اینکه سنگسارم کنید، به خود و پروردگار شما پناه مىبرم. و همچنین آیهى: «انّى عذتُ بربّى و ربّکم من کلّ متکبّر لایؤمن بیوم الحساب»(72) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متکبّرى که به روز حساب ایمان ندارد، پناه مىبرم. 54) احزاب، 33. 55) هود، 88. 56) قصص، 21. 57) نساء، 78. 58) آلعمران، 154. 59) قصص، 22. 60) توبه، 54. 61) نساء، 142 - 143. 62) آلعمران، 185. 63) یونس، 41. 64) بقره، 156. 65) فتح، 10. 66) احزاب، 23. 67) قصص، 41. 68) مجادله، 19. 69) یونس، 71. 70) اعراف، 196. 71) دخان،20. 72) غافر، 27. |
قرآن و امام حسین » امر به معروف و امام حسین | |
امر به معروف و نهى از منکر نشانهى وجدان بیدار، سوز و تعهّد، عشق به مکتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است. امر به معروف و نهى از منکر سبب دلگرمى نیکوکاران، کنترل خلافکاران و حافظ حقوق مظلومان است. جامعهى بىتفاوت و ساکت، جامعهى مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمى که در برابر گناه ساکت بودند فرمود «ألیس منکم رجل رشید»(89) آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست؟ قرآن شرط بهترین امّت بودن را انجام امر به معروف و نهى از منکر مىداند؛ «کنتم خیر اُمّة اُخرجت للناس...»(90) آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود، خداوند ناهیان از منکر را نجات مىدهد. «انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الّذین ظلموا بعذاب بئیس»(91) یکى از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز مىدارد. «اِنّ الصلوة تَنهى عن الفحشاء و المنکر»(92) آمرِ به معروف در پاداش انجام معروف شریک است.(93) ترک امر به معروف سبب سلطهى اشرار مىشود. امر به معروف و نهى از منکر وظیفهى تمام انبیا در طول تاریخ است. «و لقد بعثنا فى کل اُمّة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتَنِبوا الطاغوت»(94) امام حسین علیه السلام دربارهى علّت قیام خود فرمودند: مگر نمىبینید که به حقّ عمل نمىشود و از باطل جلوگیرى نمىشود.(95) من بنا دارم (هر چند با شهادت و ریختن خونم باشد) امر به معروف و نهى از منکر کنم. «انّى اُرید أن آمر بالمعروف...» آرى، امر به معروف و نهى از منکر مراحلى دارد که در بعضى مراحل باید تا شهادت پیش رفت. چنانکه خونهاى مقدّسى در راه آن ریخته شده است. «و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من النّاس»(96) توجیهات نابجا بعضى براى سکوت خود توجیهاتى دارند و کلماتى را مىگویند از قبیل: کار از کار گذشته است. با یک گل بهار نمىشود. ما و او را در یک قبر نمىگذارند. عیسى به دین خود، موسى به دین خود. دیگران هستند، به ما چه ربطى دارد. در زندگى شخصى افراد دخالت ممنوع است. نانم قطع شده و مردم از من رنجیده مىشوند. خجالت مىکشم و با او رودرواسى دارم. ولى قیام امام حسینعلیه السلام ثابت کرد که با یک حرکتِ خالصانه، مىتوان تاریخ را متحوّل کرد و با یک گل بهار مىشود. ما باید با طاغوتها مبارزه کنیم، زیر پا و سُم اسب برویم ولى زیر بار زور نرویم. سر به نیزه دهیم ولى در برابر ظلم سر خم نکنیم و نباید تصوّر کنیم که آثار امر به معروف و نهى از منکر فورى است، زیرا گاهى آثار یک کلام یا قیام و حرکت، بعد از سالها جلوه مىکند. 89) هود، 78. 90) آلعمران، 110. 91) اعراف، 165. 92) عنکبوت، 45. 93) بحار، ج 97، ص 87. 94) نحل، 36. 95) بحار، ج44، ص 192. 96) آلعمران، 21. |
انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهى در کربلا | |
بر خلاف دنیاى امروز که به ثروت، نیرو، اطلاعات، تخصص، تکنولوژى و حمایت دیگران تکیه دارد، اسلام کارائى و نقش همهى آنها را در کنار ایمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگیزه مىداند.
نمونهها: نماز بىنشاط، مورد انتقاد قرآن است. «قاموا کسالى»(41) انفاق بىنشاط، مورد انتقاد قرآناست. «همکارهون»(42) انجام کار بدون نشاط یا همراه با بهانهگیرى، به منزلهى انجام ندادن آن است، بنىاسرائیل چون بعد از بهانهگیرههاى زیاد، گاوى را ذبح کردند قرآن مىفرماید: گویا ذبح نکردند. «فذبحوها و ما کادوا یفعلون»(43) بارها قرآن از کسانى که هنگام رفتن به جبهه بىنشاط بودند، انتقاد کرده است. «اثّاقلتم الى الارض»(44) از ایمان و توجّه کسانى که تنها به هنگام اضطرار روبه خداوند مىکنند، انتقاد کرده و مىفرماید: همین که در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را مىخوانند ولى همین که نجات یافتند، فراموش مىکنند. «فاذا رکبوا فى الفلک دعوا اللّه... فلمّا نجّاهم الى البرّ اذا هم یشرکون»(45) ایمان در لحظهى خطر کار فرعونى است که در آستانهى غرق شدن گفت: ایمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: «آلآن و قد عصیت قبل»(46) در کربلا نشاط بود؛ امام حسینعلیه السلام فرمود: مرگ مانند گردنبند در سینه دختران جوان است. فرزند سیزده ساله امام حسنعلیه السلام (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شیرینتر است. یاران امام حسینعلیه السلام مىگفتند: اگر بارها زنده شویم باز کشته شویم، دست از تو بر نمىداریم. نشاط بالاتر از رضایت و تسلیم است، ریشهى نشاط ایمان به راه، رهبر و هدف است و بىنشاطى، نشانهى باورنداشتن راه، رهبر و هدف است. اما مسئلهى انگیزه: اسلام به انگیزهى انسان بسیار توجّه دارد، حتّى سیر کردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگیزهى غیر الهى داشته باشد، بىارزش است. یکى از سورههاى قرآن سورهى «عبس» است که در ده آیهى اوّل آن به شدّت انتقاد مىکند که چرا به روى نابینایى عبوس شد، در حالى که نابینا نه عبوسیّت را مىبیند و نه خنده را، امّا اسلام اصل عبوس بودن را زشت مىداند، نه به خاطر فهمیدن یا نفهمیدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعى مىبیند، نه قراردادى، سیاسى، اقتصادى و تعصّبى. انگیزهى امام حسینعلیه السلام خودنمایى، قدرتطلبى، انتقام نبود، انگیزه امام و یارانش اصلاح در دین جدّش بود. انگیزهى یارانش رسیدن به مال، مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله کردند و لذا کودک اسیر شده امام، در برابر کاخ بنىامیّه سخنرانى مىکند و مىفرماید: به عدد دانههاى شن خدا را شکر مىکنم؛ «الحمدللّه عدد الرمل و الحصى» و زینب کبرى پس از شهادت عزیزانش مىفرماید: چیزى جز زیبایى ندیدم؛ «ما رایت الاّ جمیلا» در حالى که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایهها و ضعفها و ناسپاسىها در کار باشد. خلاصه آنکه گرچه اسلام به آمادگى همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة»(47) به آموزشهاى تخصّصى عنایت دارد، گرچه نزد بیگانگان باشد؛ «اُطلب العلم و لو بالصین» به حمایت افراد توجّه دارد؛ «تعاونوا على البّر و التّقوى»(48) به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همهى اینها به منزلهى عینک وسیلهى دیدن هستند، لکن کار دیدن از چشم است و توفیق تنها از اوست؛ «و ما توفیقى الاّ باللّه»(49) و نصرت تنها از او مىباشد؛ «و ما النصر الاّ من عند اللّه»(50) امّا آگاهى: امروز خلبانان متخصّص، منطقهاى را بمباران مىکنند، بدون آنکه بدانند چرا و براى چه؟ در کربلا همهى یاران امام حسینعلیه السلام آگاه بودند. از آغاز سفر تا کربلا تمام جملات امام نشانهى این بود که این سفر کامیابى مادّى نیست و برگشتى ندارد، یک انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود. در اسلام اشک و سوزى ارزش دارد که بر اساس آگاهى باشد؛ «اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا»(51) باور و یقین که آمد، انسان در کار خود تردید ندارد. زینب کبرى خطاب به یزید مىگوید: من تو را پست و کوچک مىدانم؛ «انّى لاستصغرکَ» آرى اگر انسان در اثر معرفت و شناخت یقین پیدا کرد، پخته مىشود و هیچ پختهاى خام نمىشود، ولى اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممکن است بعد از مدّتى گرفتار تردید و سرد شود، چون هر داغى سرد مىشود. در قرآن دو نوع دخول داریم: یکى دخول مردم در فضاى ایمان و دیگرى دخول ایمان در فضاى دل. داخل شدن مردم به ایمان آسان است؛ «یدخلون فى دین اللّه افواجا»(52) امّا داخل شدن ایمان در دل، کار سختى است؛ «و لمّا یدخل الایمان فى قلوبکم»(53) اکنون که این سطرها را مىنویسم، شبى است که حضرت علىعلیه السلام در روز آن در غدیر خم به امامت نصب شد، همانها که «یدخلون فى دین اللّه افواجا» بودند، صحنه را دیدند و تبریک هم گفتند، اما پس از چندى علىعلیه السلام را رها کردند، زیرا ایمان در قلبشان داخل نشده بود. این است تفاوت دخول مردم در دین با دخول دین در مردم. 41) نساء، 142. 42) توبه، 54. 43) بقره، 71. 44) توبه، 38. 45) عنکبوت، 65. 46) یونس، 91. 47) انفال، 60. 48) مائده، 2. 49) هود، 88. 50) آلعمران، 126. 51) مائده، 83. 52) نصر، 2. 53) حجرات، 14. |
قرآن و امام حسین » اهداف امام حسین و قرآن | |
در اسلام به همان مقدار که از فساد انتقاد و با آن مقابله شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأکید شده است. قرآن تنها به ایمان و تقواى درونى اکتفا نمىکند، بلکه اصلاح را لازمهى ایمان و تقوى مىشمارد. «آمن و اصلح»(73) و «فمن اتّقى و اصلح»(74) خداوند خود اوّل مصلح است؛ «و اصلح بالهم»(75) و لذا از مردم نیز خواسته تا اوّل عیبهاى خود را اصلاح کنند؛ «تابوا و اصلحوا...»(76) و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. «فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم»(77) اصلاح گر هرگز به دنبال فتنه انگیزان نمىرود، «و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین»(78) البتّه اصلاحات باید بر معیار عدل و قانون باشد «فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا»(79) کسى که راههاى صلاح و اصلاح را به روى خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پیامبر باشد؛ «انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح»(80) (اى نوح!) او از خاندان تو نیست، براستى که عمل او غیر صالح است. اولیاى الهى از خدا درخواست مىکردند که به صالحان ملحق شوند. «اَلحِقنى بالصالحین»(81) قرآن معمولاً ایمان را همراه عمل صالح بیان کرده است؛ «الذین آمنوا و عملواالصالحات» اثر بخشى عمل صالح محدود به زمان و مکان نیست و حتّى نسلهاى بعدى از اعمال پدران صالح خود خیر و بهره مىبرند. «و کان ابوهما صالحا»(82) قرآن هدف از کامیابى از نعمتها را انجام عمل صالح مىداند، «یا ایّها الرّسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا»(83) یعنى بهرهگیرى و کامیابى شما از نعمتها باید براى انجام کار نیک و عمل صالح باشد. خداوند متعال حکومت آیندهى زمین را نصیب بندگان صالح خود خواهد کرد. «اِنّ الارض یَرثُها عبادى الصالحون»(84) انسان بعد از اصلاح خود، باید به اصلاح دیگران بپردازد و تمام توان خود را در این راه بکار گیرد «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت»(85) چیزى جز اصلاح تا سر حد توانم نمىخواهم. البتّه خداوند متعال اصلاح طلبان واقعى را از کسانى که شعار اصلاح مىدهند، جدا مىکند و چهرهى مدّعیان دروغین را افشا مىکند؛ «قالوا انّما نحن مصلحون ألا اِنّهم هم المفسدون و لکن لایشعرون»(86) آنها مىگویند: فقط ما اصلاحطلبیم، آگاه باشید آنها خود فساد کنندگانند، ولى نمىفهمند. آرى، خداوند مصلحین واقعى را مىشناسد. «و اللَّه یعلم المفسد من المصلح»(87) خداوند به مصلحان واقعى وعدهى پاداش داده است. «انّا لانضیع اجر المصلحین»(88) نکته قابل توجه آنکه هر چه میزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانهى بیشترى را طلب مىکند. (آرى هر چه هوا گرمتر شود، نیاز به آب زیادتر مىشود) و هر چه مفسدان خطرناکتر شوند، مصلحان بزرگترى مىطلبد. در برابر نمرود جز ابراهیمعلیه السلام و در برابر فرعون جز موسىعلیه السلام و در برابر یزید جز حسین علیه السلام چه کسانى مىتوانند مقابله کنند؟! بدیهى است برنامهى اصلاحات همیشه با نامه و گفت وگو و تذکّر پیش نمىرود، بلکه گاهى شرایطى پیش مىآید که باید به استقبال خطر رفت. امام حسین علیه السلام اوّلین مصلِح اسلامى است که به استقبال سختترین شداید رفت و جان خود را تسلیم حقّ نموده و به شهادت رسید. 73) انعام، 48. 74) اعراف، 35. 75) محمّد، 2. 76) نساء، 146. 77) انفال، 1. 78) اعراف، 142. 79) حجرات، 9. 80) هود، 46. 81) شعرا، 83. 82) کهف 82. 83) مؤمنون، 51. 84) انبیاء، 105. 85) هود، 88. 86) بقره، 11 - 12. 87) بقره، 220. 88) اعراف، 170. |
» قرآن و امام حسین | |
اگر قرآن سیدالکلام است،(1) امام حسین سید الشهداست.(2) اگر در دعاى 42 صحیفهى سجادیه دربارهى قرآن مىخوانیم: «و میزانُ قِسط» در زیارت امام حسینعلیه السلام مىخوانیم: «اشهد انّک امرتَ بالقسط»(3) اگر قرآن موعظهى پروردگار است؛ «موعظة من ربّکم»(4)، امام حسین علیه السلام در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حقّ موعظه کنم. «لا تعجلوا حتّى اعظکم بما یحقّ لکم»(5) اگر قرآن مردم را به رشد هدایت مىکند؛ «یهدى الى الرّشد»(6)، امام حسینعلیه السلام نیز مىفرماید: من شما را به راه رشد و سعادت دعوت مىکنم. «ادعوکم الى سبیل الرشاد»(7) اگر قرآن عظیم است؛ «و القرآن العظیم»(8) امام حسینعلیه السلام نیز سوابق عظیمى دارد. «عظیم السوابق»(9) اگر قرآن حقّ و یقینى است؛ «و انّه لحقّ الیقین»(10) در زیارت امام حسینعلیه السلام نیز مىخوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبادت کردى که به درجهى یقین رسیدى. « حتّى اتاکَ الیقین»(11) اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ «نعم الشفیع القرآن»(12) امام حسینعلیه السلام نیز مقام شفاعت دارد. «وارزقنى شفاعة الحسین»(13) اگر در دعاى چهل و دوّم صحیفهى سجادیه دربارهى قرآن مىخوانیم که پرچم نجات است؛ «عَلَم نجاة» در زیارت امامحسینعلیه السلام مىخوانیم او نیز پرچم هدایت است. «انّه رایة الهدى»(14) اگر قرآن شفادهنده است؛ «و نُنزّل من القرآن ما هو شفاء»(15) خاک قبر امامحسینعلیه السلام نیز شفاست. «طین قبر الحسین شفاء من کلّ داء»(16) اگر قرآن، منار حکمت است،(17) امام حسین نیز باب حکمت الهى است. «السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین»(18) اگر قرآن امر به معروف و نهى از منکر مىکند؛ «فالقرآن آمرٌ و زاجر»(19)امام حسین نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهى از منکر است. «ارید أن آمر بالمعروف و اَنهى عن المنکر»(20) اگر قرآن نور است؛ «نوراً مبینا»(21)، امام حسین نیز نور است. «کنت نوراً فى الاصلاب الشامخة»(22) اگر قرآن براى تاریخ و همهى مردم است؛ «لم یجعل القرآن لزمانٍ و لالِناس دون ناس»(23)، درباره امام حسینعلیه السلام نیز مىخوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. «لا یدْرس أثره و لایُمحى رسمه»(24) اگر قرآن، کتاب مبارکى است؛ «کتاب انزلناه الیک مبارک»(25)، شهادت امام حسینعلیه السلام نیز براى اسلام سبب برکت و رشد است. «الّلهم فبارک لى فى قتله»(26) اگر در قرآن هیچ انحرافى نیست؛ «غیر ذى عوج»(27) دربارهى امام حسینعلیه السلام نیز مىخوانیم: لحظهاى از حق به باطل گرایش پیدا نکرد. «لم تَمِلْ من حقّ الى باطل»(28) اگر قرآن، کریم است؛ «انّه لقرآن کریم»(29)، امام حسین نیز داراى اخلاق کریم است. «و کریم الخلائق»(30) اگر قرآن، عزیز است؛ «انّه لکتاب عزیز»(31)، امام حسین فرمود: هرگز زیر بار ذلّت نمىروم. «هیهات منّا الذّلة»(32) اگر قرآن، ریسمان محکم است؛ «انّ هذا القرآن... العروة الوثقى»(33)، امام حسین نیز کشتى نجات و ریسمانِ محکم است. «انّ الحسین... سفینة النجاة و العروة الوثقى»(34) اگر قرآن، بیّنه و دلیل آشکار است؛ «جائکم بیّنة من ربّکم»(35)، امام حسین نیز اینگونه است. «اَشهد اَنّکَ على بیّنة من ربّک»(36) اگر قرآن را باید آرام و با تأنّى تلاوت کرد؛ «و رتّل القرآن ترتیلا»(37) زیارت قبر امام حسین را نیز باید با گامهاى آهسته انجام داد. «و امش بمشى العبید الذلیل»(38) اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد؛ «فاقروه بالحُزن»(39) زیارت امام حسینعلیه السلام نیز باید با حزن باشد. «فَزُره و انت کئیب شعث»(40) آرى، حسین علیه السلام قرآنِ ناطق و سیمایى از کلام الهى است. 1) مجمعالبیان، ج 2، ص 361. 2) کامل الزیارات، ص70. 3) جامع الاحادیث شیعه، ج12 ص481. 4) یونس، 57. 5) لواعج الاشجان، ص 26. 6) جنّ ، 2. 7) لواعج الاشجان، ص 128. 8) حجر، 87. 9) بحار، ج 98، ص 239. 10) الحاقه، 51. 11) کامل الزیارات، ص 202. 12) نهجالفصاحه، جمله 633. 13) زیارت عاشورا. 14) کامل الزیارات، ص 70. 15) اسراء، 82. 16) من لایحضر، ج 2، ص 446. 17) الحیاة، ج2، ص140. 18) مفاتیحالجنان. 19) نهجالبلاغه، خطبه 182. 20) سموّاالمعنىفىسمواالذّات،96. 21) نساء، 174. 22) کامل الزیارات، ص 230. 23) سفینة البحار، ج2، ص413. 24) مقتل مقرّم، 397. 25) ص، 29. 26) مقتل خوارزمى، ج1، ص164. (این سخن از پیامبرصلى الله علیه وآله است) 27) زمر، 28. 28) فروع کافى، ج 4، ص 561. 29) واقعه، 77. 30) نفسالمهموم، 7. 31) فصّلت، 41. 32) لهوف، 54. 33) بحار، ج 92، ص 31. 34) پرتوى از عظمت حسین، 6. 35) انعام، 157. 36) فروع کافى، ج 4، ص 565. 37) مزمّل، 4. 38) کامل الزیارات، ص221. 39) وسائل، ج 4، ص 857. 40) کامل الزیارات، ص131. |