سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافنده‏اى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]
امام زمان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» هزار و یک نکته از قرآن کریم »

 1 - اصول سه‏گانه‏ى اعتقادى
 
 اصول سه‏گانه‏ى اعتقادى گاهى در یک سوره مطرح است، چنان که در سوره‏ى مبارکه‏ى (یس) آمده است؛ «نبوّت» در ابتداى سوره بیان شده است؛ «انّک لمن المرسلین»، مبدأ و معاد نیز پایان آن؛ «فسبحان الّذى بیده ملکوت کل شى‏ء و الیه
ترجعون»(26)، گاهى نیز این سه اصل اعتقادى در یک آیه مطرح شده است؛ «ءامن الرّسول بما أنزل إلیه من ربّه و المؤمنون کلّ ءامن باللّه و ملئکته و کتبه و رسله لا نفرّق بین أحد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانک ربّنا و إلیک المصیر»(27)، که
جمله‏ى «کلّ ءامن باللّه» ناظر به توحید و جمله‏ى «لا نفرّق بین أحد من رسله» بیان کننده‏ى نبوت و جمله‏ى «و إلیک المصیر» اشاره به معاد است.
 
 2 - عدم شک در مبدأ و معاد
 
 قرآن کریم شک و ریب را از سه امر نفى کرده است: خداوند، قیامت، قرآن کریم. آنگاه، براى کسانى که احیاناً شک و تردیدى دارند، بدین شرح استدلال مى‏کند:
 1 - در وجود ذات خداوند متعال هیچ شکى نیست؛ «أفى اللّه شک». زیرا او پدید آورنده‏ى نظام هستى است؛ «فاطر السّموات و الأرض».(28)
 2 - در معاد و روز قیامت نیز جاى هیچ شکى نیست؛ «ربّنا انّک جامع النّاس لیوم لاریب فیه».(29)زیرا خداوند انسان را از خاک آفرید؛ «یا أیّها النّاس ان کنتم فى ریب من البعث فإنّا خلقناکم من تراب».(30)
 3 - در قرآن کریم هیچ شکى نیست که از ناحیه‏ى خداست؛ «لاریب فیه هدى للمتّقین».(31)زیرا تحدى مى‏کند و مى‏گوید: اگر شک دارید، سوره‏اى همانند قرآن بیاورید؛ «إن کنتم فى ریب مما نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله».(32)
 
 3 - فطرت خدا آشنا
 
 قرآن کریم انسان را داراى فطرتى خداخواه و خداشناس معرفى مى‏کند؛ «فطرة اللّه الّتى فطر النّاس علیها لاتبدیل لخلق اللّه»(33)تا فطرت او بیدار است، وى خداگرا و خداجوست، و همه‏ى هستى و دارایى‏هایش را از او مى‏داند؛ لیکن گاهى بر اثر غفلت از حقیقت خویشتن، به اسباب مادى دل مى‏بندد و در نتیجه، از پروردگارش غافل مى‏گردد و در این صورت، اگر به سختى و مصیبتى گرفتار شود، ناامید و مضطرب خواهد شد؛ «و اذا أنعمنا على الإنسان أعرض و ناء بجانبه و إذا مسّه الشّرّ کان یؤساً».(34)
 بنا بر این، انسان دو حال دارد: فطرى و عادى؛ بر اساس هوشیارى فطرى، چه در آسایش و رفاه، چه در سختى و بلا، دل سوى خدا دارد و بر پایه‏ى غفلت از فطرت، به نعمت‏هاى دنیوى مثل مال و جاه و فرزندان سرگرم است، لیکن حوادث تلخ مى‏تواند او را از خواب غفلت بیدار کرده و با خداى خویش آشنا سازد؛ «و اذا مسّکم الضّرّ فى البحر ضلّ من تدعون الاّ ایّاه»(35)و نیز «و اذا مسّ الانسان الضرّ دعانا لجنبه».(36)
 کوتاه سخن این که: انسان داراى فطرتى خداجوست، لیکن گاهى هنگام رفاه و آسایش از خداوند غافل مى‏شود، ولى زمان گرفتارى و ابتلا هوشیار مى‏گردد و یگانه موجودى را صدا مى‏زند که توان برطرف کردن مشکلاتش را دارد و براى سهولت دستیابى به اهدافش، وعده‏ى اطاعت و شکرگزارى مى‏دهد؛ «لئن أنجینا من هذه لنکوننّ من الشّاکرین».(37)
 پیدایش چنین ارتکازى در انسان‏ها مبتنى بر رفتار اجتماعى آنهاست که براى تأمین نیازهاى خویش اقدام به معامله مى‏کنند و چیزى مى‏دهند و در مقابلش چیز دیگرى مى‏ستانند. بدین جهت، در ارتباط با خداوند سبحان نیز چنین عمل مى‏کنند، در حالى که ساحت مقدسش منزه از احتیاج است.
 توسل و رویکرد انسان به خداى سبحان، هر چند در حالت اضطرار و بیچارگى باشد، دلیل روشنى بر وجود فطرت خداجو و خداگراى اوست، گرچه پس از رسیدن به ساحل امن و رهایى از مصایب دوباره ناسپاسى مى‏کند؛ «ثم أنتم تشرکون».(38)
 
  4 - شکوفایى فطرت به هنگام خطر
 
 «هو الذّى یسیّرکم فى البرّ و البحر... و ظنّوا أنّهم أحیط بهم دعواللّه‏ مخلصین له الدّین»(39)
 خداوند کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مى‏دهد .... زمانى که سرنشینان کشتى در محاصره‏ى بلا گرفتار مى‏شوند، خداوند را با اخلاص مى‏خوانند.
 شخصى خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: دلیلى بر وجود خداوند متعال بیان کنید. حضرت فرمودند: آیا هنگامى که کشتى دچار موج دریا شده، در حال سفر با آن بوده‏اى؟ گفت: آرى. آنگاه پرسیدند: آیا در آن لحظه، قلب تو به جایى متوجه شد، ناله و دعا کردى؟ گفت: آرى. حضرت فرمودند: خداوند همان کسى است که در آن لحظه به آن متوجه شدى.(40)
 
 5 - عالم ذرّ و پیمان فطرت
 
 «و إذ أخذ ربّک من بنى ءَادم من ظهورهم ذرّیّتهم و أشهدهم على أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلى‏»(41)
 خداوند در آیه‏ى فوق سخن از پیمانى مى‏آورد که به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما این که این پیمان چگونه بوده است، توضیحى در باره‏ى جزئیّات آن در متن آیه نیامده است، لیکن مفسران با اتّکا به روایات فراوان، نظرات مختلفى را بیان کرده‏اند که از همه مهمتر دو نظر است:
 1 - هنگامى که آدم آفریده شد، فرزندان آینده‏ى او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات این ذرات از کل آدم بیرون آمدند)، آن‏ها داراى عقل و شعور کافى براى شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند. در این هنگام از طرف خداوند به آن‏ها خطاب شد: «ألست بربّکم»؛ آیا پروردگار شما نیستم؟ همگى در پاسخ گفتند: «بلى شهدنا»؛ آرى! بر این حقیقت همگى گواهیم.
 سپس همه‏ى این ذرات به صلب آدم‏علیه السلام (یا به گل آدم) بازگشتند و به همین جهت این عالم را «عالم ذرّ» و این پیمان را «پیمان ألست» مى‏نامند. بنا بر این، پیمان مزبور یک پیمان تشریعى و قرار داد خود آگاه میان انسان‏ها و پروردگارشان بوده است.
 2 - منظور از این عالم و این پیمان، همان عالم استعدادها و پیمان فطرت و تکوین و آفرینش است؛ به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتى بیش نیستند، خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آن‏ها داده است. هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهى به صورت یک حسّ درون ذاتى به ودیعه گذارده شده، هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.
 بنا بر این، همه‏ى افراد بشر داراى روح توحیدند و سؤالى که خداوند از آن‏ها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخ آن‏ها نیز به همین زبان است.
 گفتنى است که تفسیر اوّل داراى اشکالاتى است که بدان‏ها اشاره مى‏کنیم:
 الف - در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است، نه خود آدم؛ «من بنى ءادم  من ظهورهم - ذریتهم»، در حالى که تفسیر اول از خود آدم یا از گل آدم سخن مى‏گوید.
 ب - اگر این پیمان با خود آگاهى کافى و عقل و شعور گرفته شده، چگونه همگان آن را فراموش کرده‏اند و هیچ کس آن را به خاطر نمى‏آورد؟
 ج - هدف از چنین پیمانى چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که پیمان گزاران با یادآورى آن در راه حق قدم بردارند و جز راه خداشناسى نپویند، باید گفت: چنین هدفى به هیچ وجه از این پیمان به دست نمى‏آید. زیرا همه آن را فراموش کرده‏اند.
 بنا بر این، تفسیر دوم مناسب‏تر است که منظور از این سؤال و جواب یک پیمان فطرى بوده است که الآن هم هر کس در درون جان خود آثار آن را مى‏یابد؛ «فطرت اللّه الّتى فطر النّاس علیها».(42)
 
 6 - خداوند یگانه نجات‏بخش انسان
 
 «قل من ینجّیکم من ظلمات البرّ و البحر تدعونه»(43)
 مقصود از نجات دادن از ظلمات دریا و خشکى، رهایى از شدائدى است که انسان هنگام مسافرت‏هاى زمینى و دریایى با آن روبرو مى‏شود، از قبیل سرماى شدید و گرماى طاقت فرسا و باران و برف و طوفان. روشن است که ابتلاى به این گرفتارى‏ها در تاریکى شب رنج‏آورتر است؛ زیرا در تاریکى شب یا در ظلمتى که ابر و باد ایجاد مى‏کند، اضطراب، حیرت و بیچارگى آدمى بیشتر مى‏شود و کمتر مى‏تواند راه چاره‏اى بیابد. بدین جهت، در آیه‏ى کریمه، نجات دادن را مقید به ظلمات کرده است، وگرنه اصل معناى آیه این است؛ «چه کسى شما را در شداید دستگیرى مى‏کند؟».(44)
 
 7 - قانون علیت و تأثیر و تأثر در جهان‏
 
 «لا اله الاّ هو خالق کل شى‏ء»(45)
 قرآن کریم در باره‏ى موجودات جهان، از آسمان و زمین و ستارگان و کوه‏ها و درختان و حیوان و انسان که داراى آثار و خواصى هستند و این که نسبت این آثار به موجودات، نسبت فعل به فاعل و معلول به علت است، همان نظریه‏اى را ابراز داشته که عقل و تجربه نیز آن را تأیید مى‏کند.
 تمامى اجزاى عالم، با همه اختلافى که در هویت‏ها و انواع دارند، هر یک داراى فعل و اثرى است و این همان قانون علیت عمومى در اجزاى جهان است. هر موجودى که از ناحیه‏ى وجود و عدمش مانند دو کفه ترازو مساوى است؛ یعنى، ممکن است موجود شود و ممکن است نشود، چنین موجودى، اگر وجود یافت، قطعاً به وسیله‏ى علتى وجود یافته و معلول علتى غیر خودش است.
 قرآن کریم این قانون را تصدیق کرده و در اثبات وجود صانع و سایر صفاتش، بدان استدلال مى‏کند، و اگر این قانون صحیح نبود و عقل و تجربه‏ى ما در تشخیص آن به خطا رفته بود، استدلال به آن صحیح نبود.(46)
 
 8 - برهان علیت در اثبات واجب الوجود
 
 «أم خلقوا من غیر شى‏ء أم هم الخالقون»(47)
 این آیه‏ى شریفه اشاره به برهان معروف علیّت است که در فلسفه و کلام، براى اثبات وجود خداوند آمده است؛یعنى جهانى که در آن زندگى مى‏کنیم، بدون شک حادث است. زیرا همواره در تحول است و آن چه در حال تغییر و دگرگونى است، در معرض و چنین چیزى قدیم و ازلى نخواهد بود.
 اکنون این سؤال پیش مى‏آید که موجود حادث، از پنج حال بیرون نیست:
 1 - بدون علت به وجود آمده است.
 2 - خود علت خویشتن است.
 3 - سایر معلولات جهان علت وجود آن است.
 4 - این جهان معلول علتى است که آن هم به نوبه‏ى خود معلول علت دیگرى است و تا بى‏نهایت پیش مى‏رود.
 5 - این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است که هستى‏اش از درون ذات پاک اوست.
 باطل بودن چهار احتمال نخست روشن است. زیرا اولاً: پیدایش معلول بدون علت محال است، وگرنه هر چیزى در هر شرایطى باید به وجود آید، در حالى که چنین نیست. ثانیاً: علیّت چیزى نسبت به خودش نیز محال است. چون مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد و این اجتماع تقیضین است.
 همچنین احتمال سوم که سایر مخلوقات، خالق انسان باشد، نیز واضح البطلان است. زیرا مستلزم دور است، و نیز احتمال چهارم، یعنى امتداد سلسله‏ى علل و معلول‏ها تا بى‏نهایت نیز غیر قابل قبول است. چون بى‏نهایت معلول، مخلوق است و نیاز به خالق دارد، آیا بى‏نهایت صفر عدد مى‏شود؟ یا از درون ظلمت نور برمى‏خیزد؟ یا از بى‏نهایت فقر و نیاز، بى‏نیازى به وجود مى‏آید؟
 بنا بر این، راهى جز قبول احتمال پنجم؛ یعنى خالقیت واجب الوجود باقى نمى‏ماند، و از آنجا که رکن اصلى این برهان، نفى احتمال اول و دوم است، قرآن مجید به همان بسنده کرده است.(48)
 
 9 - برهان عام و فراگیر بر توحید
 
 «فلمّا جنّ علیه اللّیل رءا کوکباً قال هذا ربّى فلمّا أفل قال لاأحبّ الآفلین»(49)
 هدف حضرت ابراهیم علیه السلام از جمله‏ى «لا أحبّ الآفلین» تفهیم این نکته بود: چیزى که براى انسان باقى نمى‏ماند و از نظر او غایب مى‏شود، شایسته نیست که انسان به آن دل ببندد. معبود باید کسى باشد که انسان به شکل فطرى او را دوست داشته باشد. بنا بر این، باید چیزى را بپرستد که دستخوش زوال نمى‏گردد.
 این برهان به گونه‏اى است که تمامى اقشار مردم، خواص و عوام، آن را مى‏فهمند و از سوى دیگر عام و فراگیر است. زیرا غروب یعنى زوال هر چیزى پس از وجودش، و این معنا در باره‏ى همه‏ى موجودات صادق است. پس، برهان حضرت ابراهیم‏علیه السلام پایه و اساس هر گونه شرک و دوگانه پرستى را منهدم مى‏سازد.(50)
 
 10 - برهان تمانع و اثبات توحید
 
 اگر پروردگارانى جز خداى متعال در آسمان‏ها و زمین باشند، بى‏تردید هستى به فساد و تباهى کشانده مى‏شود، و چون هیچ گونه ناسازگارى در جهان خلقت به چشم نمى‏خورد و کمترین نارسایى در آن‏ها وجود ندارد، پس خدایانى غیر از خداوند متعال وجود ندارد.
 قرآن کریم این برهان را به صورت قیاس استثنایى بیان مى‏کند که یک قضیه‏ى شرطیه‏اش این آیه است؛ «لو کان فیهما ءالهة الاّ اللّه لفسدتا»(51) و قضیه‏ى دیگر آن که بطلان تالى را دربر دارد، در آیه‏ى دیگرى آمده است؛ «فارجع البصر هل ترى‏ من فطور».(52)
 
 11 - یگانگى خداوند در زمین و آسمان
 
 «هو الّذى فى السماء إله و فى الأرض إله»(53)
 ابو شاکر دیصانى که یکى از منکران توحید بود، به نظر خود براى قرآن کریم ایرادى یافته بود. روزى به هشام بن حکم گفت: در قرآن آیه‏اى وجود دارد که عقیده‏ى ما (دوگانه پرستى) را تصدیق مى‏کند. هشام گفت: کدام آیه را مى‏گویى؟ ابوشاکر آیه‏ى فوق را ذکر کرد که معنایش این است؛ «او کسى است که در آسمان خداست و در زمین نیز خداست». هشام مى‏گوید من توان پلسخ دادن را نداشتم. از این رو، در آن سال به زیارت خانه‏ى کعبه مشرف شدم و نزد امام صادق‏علیه السلام رفتم و جریان را گفتم. امام فرمود: این، سخن فرد بى‏دینى است، هنگامى که بازگشتى از او بپرس نام تو در کوفه چیست؟ مى‏گوید: فلان، بگو نام تو در بصره چیست؟ مى‏گوید: فلان، پس بگو پروردگار ما نیز همین گونه است؛ نام او در آسمان «اله» است و در زمین نیز نام او «اله» است. هشام مى‏گوید: هنگامى که بازگشتم، به سراغ ابو شاکر رفتم و این پاسخ را به او ارائه کردم. وى گفت: این سخن از تو نیست، به یقین پاسخ را از حجاز آورده‏اى.(54)
 
 12 - شناخت پروردگار
 
 عموم مردم از مخلوق پى به خالق، و از مصنوع پى به صانع مى‏برند، چنانکه قرآن کریم مى‏فرماید: «إنّ‏فى خلق السموات و الأرض .... لایات لقوم یعقلون»(55)؛ اما برخى از انسان‏ها مانند انبیاى الهى، خداوند را به خودش مى‏شناسند، نه به غیر او، و از صانع پى به مصنوع مى‏برند.همان گونه که قرآن کریم مى‏فرماید: «ألم ترإلى‏ ربّک کیف مدّ الظلّ»(56) به ما بنگر تا صنع ما بینى، نه این که به سایه بنگر تا ما را ببینى. اول خداوند مطرح است، بعد مصنوع او که سایه باشد.(57)
 
 13 - دقت و تفکر در آفرینش شتر
 
 «أفلا ینظرون إلى الأبل کیف خلقت»(58)
 چرا به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده است؟ این حیوان ویژگى‏هاى عجیبى دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز مى‏سازد و به حق، آیتى است از آیات خدا. به برخى از آن‏ها توجه کنید:
 الف - بعضى از چهارپایان تنها از گوشتشان استفاده مى‏شود و بعضى دیگر غالباً از شیرشان، و بعضى دیگر تنها براى سوارى سودمند است و بعضى براى باربرى؛ اما شتر حیوانى است که تمام این جهات در آن جمع است.
 ب - شتر نیرومندترین و مقاومترین حیوانات اهلى است. زیرا بار زیادى با خود مى‏برد و عجب این که به هنگامى که خوابیده است، بار سنگینى را بر او حمل مى‏کنند و او با یک حرکت برمى‏خیزد و روى پاى خود مى‏ایستد، در حالى که چهارپایان دیگر قدرت چنین کارى را ندارند.
 ج - شتر مى‏تواند روزهاى متوالى (حدود یک هفته الى ده روز) تشنه بماند و در مقابل گرسنگى نیز تحمل بسیارى دارد.
 د - شتر توان مسافرت طولانى هر روزه را داراست و مى‏تواند از زمین‏هاى صعب العبور بگذرد.
 ه - او از نظر تغذیه بسیار کم خرج است و هر گونه خار و خاشاکى را مى‏خورد.
 و - او در شرایط نامساعد جوّى، در میان طوفان‏هاى بیابان که چشم و گوش را کور و کر مى‏کند، با ابزار خاصّى که خداوند در پلک‏ها و گوش‏ها و بینىِ او آفریده است، مقاومت مى‏کند و به راه خود ادامه مى‏دهد.
 ز - شتر با تمام قدرتى که دارد، از رام‏ترین حیوانات است؛ به گونه‏اى که کودک خردسال نیز مى‏تواند مهار یک شتر را در دست گرفته، و آن را هدایت کند.
 خلاصه این که: ویژگى‏هاى این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او، انسان را متوجه خالق بزرگى مى‏کند که آفریننده‏ى چنین موجودى است. ناگفته پیداست مراد از «نظر» در جمله‏ى «أفلا ینظرون» نگاه کردن عادى نیست، بلکه نگریستن با تفکر و اندیشه است.(59)
 
اسماى الهى
  14 - آغاز هر کار به نام خداوند
 
 1 - «بسم اللّه الرحمن الرحیم» سرآغاز کتاب الهى است، «بسم اللّه» نه تنها در ابتداى قرآن، بلکه در آغاز همه‏ى کتب آسمانى بوده است.
 2 - حرکت و توقف کشتى نوح به نام خدا بود؛ «بسم اللّه مجریها و مرسیها».(60)
 3 - حضرت سلیمان وقتى ملکه‏ى سبا را به ایمان به خداوند فرا خواند، دعوت‏نامه‏ى خود را با جمله‏ى «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» براى او فرستاد.
 4 - «بسم اللّه» رمز آن است که در شروع کار نیاز به دلگرمى و امید و رحمت است و مبدأ و منشأ همه‏ى قدرت‏ها و امیدها و رحمت‏ها خداست. از این رو، بعد از کلمه‏ى «اللّه» رحمن و رحیم به کار رفته است. پیامبر نیز رسالت خویش را با نام خدا شروع کرد؛ «اقرأ باسم ربّک ».(61)
 5 - پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرمود: هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود، بى‏فرجام است؛ «کلّ أمر ذى بال لم یذکر فیه بسم اللّه الرّحمن الرّحیم فهو أبتر».(62)
 6 - ابن عباس مى‏گوید که از على‏علیه السلام پرسیدم: چرا سوره‏ى برائت «بسم اللّه» ندارد؟ فرمود: «بسم اللّه» امان و مایه‏ى امنیت است و در سوره‏ى برائت امان وجود ندارد و فرمان جنگ داده شده است؛ «لأنّها أمان و برائة، نزلت بالسّیف لیس فیها أمان».(63)
 7 - امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: هرگز «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» را ترک نکن، گرچه بخواهى بعد از آن شعرى بخوانى؛ «لا تدع بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و ان کان بعده شعر».(64)
 8 - امام حسن عسگرى‏علیه السلام مى‏فرماید: گفتن بسم اللّه یارى خواستن از خداوند در جمیع شئون زندگى است؛ «بسم اللّه اى أستعین على أمورى کلّها باللّه».(65)
 9 - امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: بسم اللّه نزدیک‏ترین اسم به اسم اعظم خداوند است؛ «بسم اللّه الرحمن الرحیم أقرب الى اسم اللّه الأعظم من ناظر العین الى بیاضها».(66)
 
 15 - عظمت و قداست نام الهى‏
 
 نام الهى از چنان عظمت و قداستى برخوردار است که اگر به هنگام ذبح حیوان ذکر شود، آن حیوان حلال، وگرنه گوشت آن حیوان حرام مى‏گردد. از این رو، قرآن کریم به صورت سلب و ایجاب آن را مطرح مى‏کند. گاهى مى‏فرماید: از آن حیوانى که نام خدا بر آن برده نشده، نخورید؛ «و لا تأکلوا ممّا لم یذکر اسم اللّه علیه و انّه لفسق»(67)، گاهى مى‏فرماید: از آن حیوانى که نام خدا بر آن برده شده، بخورید؛ «فکلوا ممّا ذکر اسم اللّه علیه ان کنتم بایاته مؤمنین».(68)

26) یس / 83 ؛ تفسیر کبیر / ج 26 / ص 113 با اضافات.
27) بقره / 285.
28) ابراهیم / 10.
29) آل عمران / 9.
30) حج / 5.
31) بقره / 2.
32) بقره / 23.
33) روم / 30.
34) اسراء / 83.
35) اسراء / 67.
36) یونس / 12؛ المیزان / ج 13 / ص 186.
37) انعام / 63.
38) انعام / 63؛ المیزان / ج 7 / ص 137.
39) یونس / 22.
40) تفسیر کبیر / ج 17 / ص 67.
41) اعراف / 172.
42) روم / 30 ؛ نمونه / ج 7 / ص 6.
43) انعام / 63.
44) المیزان / ج 7 / ص 137.
45) انعام / 102.
46) المیزان / ج 7 / ص 309.
47) طور / 35.
48) نمونه / ج 22 / ص 453.
49) انعام / 76.
50) المیزان / ج 7 / ص 185.
51) انبیاء / 21.
52) ملک / 3؛ مبدأ و معاد ، آیة اللّه جوادى / ص 142.
53) زخرف / 84.
54) سفینة البحار / ج 1 / ص 128.
55) بقره / 164.
56) فرقان / 45.
57) کشف الاسرار / ج 1 / ص 441.
58) غاشیه / 17.
59) نمونه / ج 26 / ص 428.
60) هود / 41.
61) نور / ج 1 / ص 12.
62) بحار / ج 19 / ص 60.
63) مستدرک الوسائل / ج 2 / ص 33.
64) نور الثقلین / ج 1 / ص 6.
65) نور الثقلین / ج 1 / ص 12.
66) نور الثقلین / ج 1 / ص 21.
67) انعام / 121.
68) انعام / 118 ؛ محاضرات.
                                                                  
 
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » قرآن اموز ( جمعه 87/9/15 :: ساعت 12:2 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ختم قرآن در یک ماه
ادامه
ادامه
موضوع: قرآن و مدعیان دروغگو
اعراف کجاست؟ اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟
چند ذکر مفید!
میخواهم به دنیا بازگردم!
آماری از تعداد تکرار لغات قرآن
سادات باید قدر خویش را بدانندn
پاک کننده ترین شوینده گناه
نشانه های فرد عاقل
شیعه در جهنم نمی سوزد!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 30
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 96447
» درباره من

امام زمان

» پیوندهای روزانه

رمضانیه [25]
داستان های بحار الانوار [24]
گلستان سعدی [49]
م‍وذن [37]
قرآن مشکات [126]
مکه همراه [128]
نوحه اگه منو رها کنی [41]
کتاب غرر الحکم و درر الکلم [93]
کتاب الکترونیکی توصیه های امام زمان [15]
نهج البلاغه [99]
مفاتیح الجنان (کتاب باقبات الصالحات) [97]
زیارت حضرت رقیه (س) [73]
زیارت حضرت عباس (ع) [74]
زیارت عاشورا [85]
زیارت آل یس (امام زمان عج) [80]
[آرشیو(24)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
از[2] . قرآن[2] . یک[2] . یکصد و پنجاه . کجاست؟ . آماری . قرآن کریم . قرآن کریم » . قرآن و احادیث . قرض الحسنه . کریم . گناه . لغات . موضوع از . نکته . نکته از . هزار . هزار و . و . اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟ . اعراف . با نگاهی به . بدون محدودیت . تعداد . تکرار . دانلود نرم افزار مجانی . در قرآن . راه . رشد . سؤالی درباره ی قرآن . سخن روز . سیره پیامبر . شناسی .
» آرشیو مطالب
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
پاییز 1388
زمستان 1388
زمستان 88

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آخرین روز دنیا
اسپایکا
مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی

مذهب عشق
پایگاه مقاومت بسیج شهید کلاهدوز ( باقرشهر )
فقط رئال مادرید
مذهبی
مقالات قرآنی دانشجویان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
هر چی که بخواهی هست
سرای حقیقت
امیر
قالب های پارسی بلاگ
انتخاب
آخرین منجی
مرکز دانلود رایگان free Download فروش بهترین نرم افزار و برنامها
جواب تبیان
دانلود

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب