سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]
امام زمان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» هزار و یک نکته از قرآن کریم »

هزار و یک نکته از قرآن کریم » نکات 16 تا 30
 16 - «اللّه» جامعترین نام خداوند
 
 هر کدام از نام‏هاى خدا در قرآن کریم، ناظر به برخى از صفات اوست. تنها نامى که به تمام صفات و کمالات الهى اشاره دارد و به تعبیر دیگر، جامع تمام صفات جمال و جلال است به همین دلیل، سایر اسماى خداوند غالباً صفت براى کلمه‏ى «اللّه» ذکر مى‏شود، مانند: «فإنّ اللّه غفور رحیم»(69)و «فانّ اللّه سمیع علیم».(70)
 
 17 - معناى اللّه‏
 
 «اللّه» اسم است براى ذات واجب الوجود که مستجمع جمیع صفات کمال است. این نام بزرگ خداوند که اختصاص به ذات خود او دارد، در سراسر قرآن کریم دو هزار و هشتصد و دوازده بار ذکر شده است.
 بعضى معتقدند که کلمه‏ى «اللّه» اسم وضع شده‏اى است و مشتق نیست، چنان که خلیل گفته است و برخى دیگر گویند که مشتق است و در اشتقاق آن اختلاف کرده‏اند، بعضى آن را مشتق از «اله، یأله» مى‏دانند که مصدر به معناى اسم مفعول است. «اله» یعنى «معبود» و برخى آن را مشتق از «وله» به معناى تحیر و سرگردانى دانسته‏اند؛ یعنى عقول و اندیشه‏هاى انسان‏ها در باره‏ى او متحیر و سرگردان است.(71)
 
 18 - ویژگى نام مقدّس اللّه
 
 هر اسمى، جز کلمه‏ى «اللّه» هرگاه حرفى از آن کم شود، معنایش به هم مى‏خورد. زیرا اگر «الف» حذف گردد، «للّه» مى‏شود. قرآن مى‏فرماید: «للّه ملک السّموات و الأرض»(72)و اگر «لام» اول حذف گردد، «له» مى‏شود. قرآن مى‏فرماید: «له ما فى السّموات و الأرض».(73) اگر «لام» دوم حذف گردد، «هو» مى‏شود. قرآن مى‏فرماید: «و هو اللّه لا اله الاّ هو».(74)
 
 19 - معناى لطیف بودن پروردگار
 
 «اللّه لطیف بعباده یرزق من یشاء و هو القوىّ العزیز»(75)
 توصیف خداوند به «لطیف» بدین جهت است که لطیف از ماده‏ى «لطف» به معناى هر موضوع دقیق و ظریف و هر گونه حرکت سریع و جسم لطیف است، بنا بر این لطیف بودن خداوند اشاره به علم او نسبت به اسرار دقیق و ظریف آفرینش است.
 گاه به معناى خلقت اجسام لطیف و کوچک و ذره‏بینى و مافوق ذره‏بینى نیز آمده است. امام رضاعلیه السلام مى‏فرماید: «این که مى‏گوییم خدا لطیف است، به دلیل آن است که مخلوقات را لطیف آفریده و از اشیاى لطیف و ظریف آگاه است. آیا آثار صنع او را در گیاهان نمى‏بینى؟ همچنین در موجودات و حیوانات کوچک و حشرات ریز و چیزهایى که از آن هم کوچک‏تر است. هنگامى که به این موجودات مى‏نگریم، در مى‏یابیم که خالق آن‏ها لطیف است».(76)
 
  اوصاف الهى
 الف - اراده و مشیت الهى

 
 20 - معناى اراده‏ى الهى
 
 «إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون»(77)
 آیه‏ى شریفه‏ى فوق، از آیات برجسته‏ى قرآن کریم است که معناى ایجاد را تبیین مى‏کند و مى‏فرماید: خداوند در ایجاد هر چیزى که اراده‏اش به آن تعلق گیرد، به غیر از ذات مقدس خود، به هیچ سبب دیگرى محتاج نیست.
 تعبیرات قرآن کریم در این زمینه مختلف است؛ گاهى با تعبیر امر؛ «إنّما أمره إذا أراد شیئاً» و گاهى با تعبیر قول؛ «إنّما قولنا لشى‏ء إذا أردناه أن نقول له کن فیکون»(78) و در جاى دیگر تعبیر به قضا کرده است؛ «و إذا قضى أمراً فإنّما یقول له کن فیکون».(79)
 گفتنى است که منظور از کلمه‏ى امر و قول و قضا در آیات شریفه، بیان کردن شأن الهى در هنگام اراده خلقت است، نه این که خداوند متعال وقتى مى‏خواهد چیزى را بیافریند، این کلام را مى‏گوید و «کن» مى‏گوید، وگرنه تسلسل لازم مى‏آید. به دلیل این که خود تلفظ هم چیزى است که بعد از اراده کردن، تلفظ دیگرى مى‏خواهد، باز آن تلفظ هم چیزى از چیزهاست که محتاج به اراده و تلفظ دیگرى است.(80)
 
 21 - خواست الهى‏
 
 الف - اگر خداوند بخواهد اشرف مخلوقات، (پیامبر اکرم‏علیه السلام) را با «أوهن البیوت» و تار عنکبوت حفظ مى‏کند؛ «إلاّ تنصروه فقد نصره اللّه».(81)
 ب - اگر خدا بخواهد فرعون صاحب قدرت را؛ «و فرعون ذى الأوتاد»(82) به وسیله‏ى آب که به آن مى‏نازید؛ «و هذه الأنهار تجرى من تحتى»،(83) غرق مى‏کند؛ «حتّى إذا أدرکه الغرق».(84)
 ج - اگر خدا بخواهد درخت خشک، میوه‏دار مى‏شود؛ «و هزّى إلیک بجذع النّخلة تساقط علیک رطباً جنیّاً».(85)
 د - اگر خدا بخواهد از یک علت، دو معلول متفاوت به وجود مى‏آید. گاهى حضرت موسى عصا را به سنگ مى‏زند، چشمه‏ى آب مى‏جوشد؛ «أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عیناً».(86)گاهى نیز عصا را به دریا مى‏زند، قسمتى از آب دریا خشک مى‏شود؛ «أن اضرب بعصاک البحر».(87)
 ه - اگر خدا بخواهد زن بى‏شوهر بچه‏دار مى‏شود؛ «فحملته فانتبذت به مکاناً قصیّاً».(88)
 و - اگر خدا بخواهد کلاغ معلم انسان مى‏شود و دفن کردن مرده را به او مى‏آموزد؛ «فبعث اللّه غراباً یبحث فى الأرض».(89)
 
 22 - تنها ذات داراى حیات حقیقى
 
 مرحوم علامه طباطبایى‏قدس سره بعد از بیان اقسام حیات دنیوى و ذکر یک سلسله از آیات کریمه چنین مى‏گوید: توضیح و تفسیر همه‏ى این آیات در قرآن آمده که مى‏فرماید: «و ما الحیوة الدّنیا إلاّ لهو و لعب و إنّ الدّار الاخرة لهى الحیوان لو کانوا یعلمون»(90) زندگى دنیا واجد حقیقت و کمال حیات نیست، به عکس حیات آخرت که داراى حقیقت و کمال حیات است، که مرگ در آن راه ندارد؛ «ءَامنین لا یذوقون فیها الموت إلاّ الموتة الأولى»، ولى همین حیات اخروى چنان که از آیات زیادى استفاده مى‏شود از طرف پروردگار متعال افاضه مى‏شود و اوست که انسان را در آخرت زنده مى‏کند و زمام همه‏ى امور به دست اوست. بنا بر این، حیات اخروى نیز مملوک و مسخّر قدرت الهى است، نه این که مطلق و رها باشد؛ یعنى کسى که به این حیات زنده مى‏شود، خاصیت آن را به واسطه‏ى خداوند مالک مى‏شود، نه خود به خود.
 پس، حیات حقیقى باید به گونه‏اى باشد که عروض مرگ بر آن محال باشد و این تصور نمى‏شود، مگر در صورتى که حیات، عین ذات صاحب آن باشد، نه عارضى و دریافت شده از دیگرى. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «و توکّل على الحىّ الّذى لا یموت».(91)بنا بر این، حیات حقیقى همان حیات خدایى است که وجود خدا بالذات داراى علم و قدرت است.(92)
 
 23 - از نظر قرآن کریم اصل خلقت حیات به دست خداست؛
 
«الّذى خلق الموت و الحیوة»(93)و زنده کردن موجودات نیز به دست خداست؛ «إنّه أمات و أحیى»(94)و زنده بودن دیگران با مرگ همراه است؛ «کلّ نفس ذائقة الموت»(95)و خداوند زنده‏اى است که مرگ و فنا در او راه ندارد؛ «و توکّل على الحىّ الّذى لا یموت».(96)بنا بر این روشن مى‏شود که حیات بالاصالة مربوط به ذات خداوند است و حیات و قوام دیگران به او بستگى دارد؛ «هو الحىّ القیّوم».(97)
 
 24 - استفاضه‏ى عموم مردم‏
 
 در جهان هستى امورى وجود دارد که عموم انسان‏ها مى‏توانند از آن فیض و بهره ببرند و اختصاص به هیچ طایفه و نژاد خاصى ندارد. از جمله:
 الف - رحمت الهى؛ «إنّ اللّه بالنّاس لرؤف رحیم».(98)
 ب - رسالت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله؛ «و أرسلناک للنّاس رسولاً».(99)
 ج - قبله و خانه‏ى کعبه؛ «إنّ أوّل بیت وضع للنّاس للّذى ببکّة مبارکاً».(100)
 د - قرآن کریم؛ «شهر رمضان الّذى أنزل فیه القرءان هدى للنّاس».(101)
 ه - عاشوراى امام حسین‏علیه السلام؛ «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضّلالة».(102)
 
 25 - خداشناسى و تحوّل جهان هستى
 
 تفکّر و فرض تغییر و تحوّل در نعمت‏هاى خداوند یکى از راه‏هاى خداشناسى و نعمت‏شناسى است.
 الف - اگر درختان سبز نشوند؛ «لو نشاء لجعلناه حطاماً».
 ب - اگر آب‏ها تلخ و شور شوند؛ «لو نشاء لجعلناه أجاجاً».
 ج - اگر آب‏ها به زمین فرو روند؛ «قل ان أصبح ماءکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین».
 د - اگر شب یا روز همیشگى باشد چه مى‏شود؛ «ان جعل اللّیل علیکم سرمداً».
 ه - اگر خداوند نعمت گوش و چشم را از شما بگیرد؛ «قل أرأیتم ان أخذ اللّه سمعکم و أبصارکم و ختم على قلوبکم من إله غیر اللّه یأتیکم به».(103)
 ب - وجه الهى
 
 26 - مفهوم وجه الهى
 
 «یریدون وجهه»(104)
 وجه یا روى به مناسبتى که میان صورت و سطح بیرونى هر چیزى هست، به طور مجاز بر همان سطح بیرونى آن هم اطلاق مى‏شود. ذات چیزى براى چیز دیگرى هیچ وقت ظهور نمى‏کند و تنها ظاهر و سطح بیرونى و اسما و صفات است که براى موجود دیگرى جلوه مى‏کند.
 به ذات خداى تعالى نیز نمى‏توان پى برد. زیرا به طور کلى علم و معرفت، نوعى تحدید فکرى است و ذات مقدس او بى‏نهایت است. از آنجا که وجه یا روى هر چیزى همان قسمتى است که دیگران با آن مواجه مى‏شوند، از این جهت مى‏توان گفت: از هر چیزى آن قسمتى که به آن اشاره مى‏شود، نیز وجه آن چیز است.
 به این اعتبار نیز مى‏توان گفت: اعمال صالحه وجه خداى تعالى است، همچنان که کارهاى زشت وجه شیطان است. چنانکه صفاتى را که خداى سبحان با آن صفت با بندگان خود روبرو مى‏شود، نظیر رحمت و خلق و رزق و هدایت، از صفات فعلیه، بلکه صفات ذاتیه را هم که به وسیله‏ى آن مخلوقات، خداى خود را تا حدى مى‏شناسند، مانند علم و قدرت، همه را مى‏توان وجه خدا دانست. زیرا خداوند متعال به وسیله همین صفات با مخلوقات خود روبرو مى‏شود و آفریدگان نیز به وسیله‏ى آن به جانب خدا رو مى‏کنند.(105)
 
 27 - معناى وجه اللّه
 
 وجه در لغت به معناى صورت است و گاهى به معناى ذات به کار مى‏رود. بنا بر این «وجه‏اللّه» یعنى ذات خدا. پس ذکر کلمه‏ى «وجه» در آیه‏ى انفاق و مانند آن متضمّن نوعى تأکید است. زیرا هنگامى که گفته مى‏شود «براى ذات خدا»، تأکید آن از «براى خدا» بیشتر است؛ یعنى حتماً براى خدا باشد، نه دیگرى.
 افزون بر آن، معمولاً صورت انسان شریف‏ترین قسمت ظاهرى بدن اوست. زیرا اعضاى مهم بینایى، شنوایى و گویایى در آن قرار گرفته‏اند. به همین دلیل هنگامى که کلمه‏ى «وجه» به کار برده مى‏شود، شرافت و اهمیت را مى‏رساند. در اینجا هم (به طور کنایه) که در مورد خداوند به کار برده شده است، در واقع نوعى احترام و اهمیت از آن فهیمده مى‏شود. بدیهى است که نه خداوند جسم است و نه صورت دارد.(106)
 
 28 - مفهوم بقاى وجه الهى و فناى جنّ و انس‏
 
 «کل من علیها فان و یبقى وجه ربّک ذوالجلال و الإکرام»(107)
 هر موجود داراى شعورى که بر روى زمین است، به زودى فانى خواهد شد و عمرش پایان مى‏پذیرد و حقیقت این فنا، انتقال از دنیا به آخرت است. زیرا زندگى دنیا حیات مقدمى است و زندگى حقیقى در آخرت است. منظور از این فنا، فناى مطلق و هیچ و پوچ شدن 2نیست، ولى پروردگار متعال با همه‏ى جلال و اکرامش باقى مى‏ماند، بدون این که فناى موجودات، اثرى در خود او یا دگرگونى در جلال و اکرام او باقى بگذارد.
 بنا بر این که مراد از وجه خدا هر چیزى باشد که دیگران به آن رو دارند، قهراً مصداقش عبارت است از تمامى چیزهایى که به خداوند منسوبند و مورد نظر هر خداجویى واقع مى‏گردد، مانند انبیا و اولیاى خدا و دین او و ثواب و قرب او و سایر چیزهایى که از این قبیل هستند.(108)
 ج - علم الهى‏
 
 29 - گستردگى علم الهى
 
 «و لو أنّما فى الأرض من شجرة أقلام والبحر یمدّه من بعده سبعة أبحر مانفدت کلمات اللّه»(109)
 این آیه در باره‏ى وسعت و گستردگى علم الهى است، اگر تمامى درختان روى زمین درختان قلم شوند و آب دریاها جوهر گردد و هفت دریا نیز به آن افزوده شود، این‏ها همه‏
 تمام مى‏شوند، اما کلمات و علم الهى تمام نخواهد شد.
 گاهى از ساقه و شاخه‏هاى یک درخت تنومند، هزاران بلکه میلیون‏ها قلم به وجود مى‏آید و با در نظر گرفتن حجم عظیم درختان روى زمین و جنگل‏هایى که بسیارى از کوه‏ها و دشت‏ها را پوشانیده است و تعداد قلم‏هایى که از آن پدید مى‏آید و همچنین اگر تمام اقیانوس‏هاى روى زمین که تقریباً سه چهارم کره‏ى زمین را با عمق زیادى پوشانیده است، جوهر شوند، چه وضع عجیبى براى نوشتن ایجاد مى کند؛ به ویژه با توجه به افزوده شدن هفت دریاى دیگر به آن که هرکدام از آن‏ها معادل تمام اقیانوس‏هاى روى زمین باشد، آیا ترسیمى جالبتر از این براى توصیف بى‏نهایت به نظر مى رسد؟
 جالب این که «شجره» به صورت مفرد و کلمه «اقلام» به صورت جمع آمده تا بیانگر تعداد فراوان قلم‏هایى باشد که از یک درخت با تمام ساقه و شاخه هایش به وجود مى‏آید و نیز تعبیر «البحر» به صورت مفرد و الف و لام جنس براى آن است که تمام اقیانوسهاى روى زمین را شامل شود، و کلمه‏ى «سبعة» اشاره به کثرت دریاها دارد.(110)
 
 30 - مراد از علم خلق و امر
 
 «ألا له الخلق و الأمر»(111)
 در این که منظور از «خلق» و «أمر» چیست، میان مفسران گفتگوست، اما با توجه به قرائنى که در این آیه و آیات دیگر قرآن موجود است، استفاده مى‏شود که منطور از «خلق» آفرینش نخستین و منظور از «أمر» قوانین و نظاماتى است که به فرمان پروردگار در عالم هستى حکومت مى‏کند و آن‏ها را در مسیر خود رهبرى مى‏کند. این تعبیر در حقیقت پاسخى است به آن‏ها که چنین مى‏پندارند که خداوند جهان را آفریده و آن را به حال خود واگذارده و کنارى نشسته است. به تعبیر دیگر عالم هستى در ایجادش نیازمند به خدا است، اما در بقا و ادامه حیات نیازى ندارد.
 این جمله مى‏گوید: همان گونه که جهان در حدوثش نیازمند به اوست، در تدبیر و ادامه‏ى حیات و اداره‏اش نیز وابسته به اوست و اگر لحظه‏اى خدا از آن گرفته شود، نظامش به کلى از هم گسسته و نابود مى‏گردد.(112)
 علم غیب‏
 «إنّ اللّه عنده علم السّاعة و ینزّل الغیث و یعلم ما فى الأرحام و ما تدرى نفس ماذا تکسب غداً و ما تدرى نفس بأىّ أرض تموت»(113)

69) بقره / 226.
70) بقره / 227؛ نمونه / ج 1 / ص 20.
71) دایرة الفراید / ج 2 / ص 1.
72) جاثیه / 27.
73) طه / 6.
74) قصص / 70؛ روح البیان / ج 1 / ص 398.
75) شورى / 19.
76) اصول کافى / ج 1 / ص 93 ؛ نمونه / ج 5 / ص 386.
77) یس / 82.
78) نحل / 40.
79) بقره / 117.
80) المیزان / ج 17 / ص 114.
81) توبه / 40.
82) فجر / 10.
83) زخرف / 51.
84) یونس / 90.
85) مریم / 25.
86) اعراف / 160.
87) شعراء / 63.
88) مریم / 22.
89) مائده / 31.
90) عنکبوت / 64.
91) فرقان / 58.
92) المیزان / ج 2 / ص 329.
93) ملک / 2.
94) نجم / 44.
95) آل عمران / 185.
96) فرقان / 58.
97) محاضرات.
98) حج / 65.
99) نساء / 79.
100) آل عمران / 96.
101) بقره / 185.
102) زیارت اربعین.
103) نور / ج 3 / ص 280.
104) انعام / 52.
105) المیزان / ج 7 / ص 101.
106) مجمع البیان / ج 2 / ص 263 ؛ نمونه / ج 2 / ص 664.
107) الرحمن / 27.
108) المیزان / ج 19 / ص 102.
109) لقمان / 27.
110) نمونه / ج 17 / ص 76 ؛ تفسیر کبیر / ج 25 / ص 157.
111) اعراف / 54.
112) نمونه / ج 6 / ص 206.
113) لقمان / 34.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » قرآن اموز ( پنج شنبه 87/9/28 :: ساعت 7:38 صبح )

»» هزار و یک نکته از قرآن کریم »

 1 - اصول سه‏گانه‏ى اعتقادى
 
 اصول سه‏گانه‏ى اعتقادى گاهى در یک سوره مطرح است، چنان که در سوره‏ى مبارکه‏ى (یس) آمده است؛ «نبوّت» در ابتداى سوره بیان شده است؛ «انّک لمن المرسلین»، مبدأ و معاد نیز پایان آن؛ «فسبحان الّذى بیده ملکوت کل شى‏ء و الیه
ترجعون»(26)، گاهى نیز این سه اصل اعتقادى در یک آیه مطرح شده است؛ «ءامن الرّسول بما أنزل إلیه من ربّه و المؤمنون کلّ ءامن باللّه و ملئکته و کتبه و رسله لا نفرّق بین أحد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانک ربّنا و إلیک المصیر»(27)، که
جمله‏ى «کلّ ءامن باللّه» ناظر به توحید و جمله‏ى «لا نفرّق بین أحد من رسله» بیان کننده‏ى نبوت و جمله‏ى «و إلیک المصیر» اشاره به معاد است.
 
 2 - عدم شک در مبدأ و معاد
 
 قرآن کریم شک و ریب را از سه امر نفى کرده است: خداوند، قیامت، قرآن کریم. آنگاه، براى کسانى که احیاناً شک و تردیدى دارند، بدین شرح استدلال مى‏کند:
 1 - در وجود ذات خداوند متعال هیچ شکى نیست؛ «أفى اللّه شک». زیرا او پدید آورنده‏ى نظام هستى است؛ «فاطر السّموات و الأرض».(28)
 2 - در معاد و روز قیامت نیز جاى هیچ شکى نیست؛ «ربّنا انّک جامع النّاس لیوم لاریب فیه».(29)زیرا خداوند انسان را از خاک آفرید؛ «یا أیّها النّاس ان کنتم فى ریب من البعث فإنّا خلقناکم من تراب».(30)
 3 - در قرآن کریم هیچ شکى نیست که از ناحیه‏ى خداست؛ «لاریب فیه هدى للمتّقین».(31)زیرا تحدى مى‏کند و مى‏گوید: اگر شک دارید، سوره‏اى همانند قرآن بیاورید؛ «إن کنتم فى ریب مما نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله».(32)
 
 3 - فطرت خدا آشنا
 
 قرآن کریم انسان را داراى فطرتى خداخواه و خداشناس معرفى مى‏کند؛ «فطرة اللّه الّتى فطر النّاس علیها لاتبدیل لخلق اللّه»(33)تا فطرت او بیدار است، وى خداگرا و خداجوست، و همه‏ى هستى و دارایى‏هایش را از او مى‏داند؛ لیکن گاهى بر اثر غفلت از حقیقت خویشتن، به اسباب مادى دل مى‏بندد و در نتیجه، از پروردگارش غافل مى‏گردد و در این صورت، اگر به سختى و مصیبتى گرفتار شود، ناامید و مضطرب خواهد شد؛ «و اذا أنعمنا على الإنسان أعرض و ناء بجانبه و إذا مسّه الشّرّ کان یؤساً».(34)
 بنا بر این، انسان دو حال دارد: فطرى و عادى؛ بر اساس هوشیارى فطرى، چه در آسایش و رفاه، چه در سختى و بلا، دل سوى خدا دارد و بر پایه‏ى غفلت از فطرت، به نعمت‏هاى دنیوى مثل مال و جاه و فرزندان سرگرم است، لیکن حوادث تلخ مى‏تواند او را از خواب غفلت بیدار کرده و با خداى خویش آشنا سازد؛ «و اذا مسّکم الضّرّ فى البحر ضلّ من تدعون الاّ ایّاه»(35)و نیز «و اذا مسّ الانسان الضرّ دعانا لجنبه».(36)
 کوتاه سخن این که: انسان داراى فطرتى خداجوست، لیکن گاهى هنگام رفاه و آسایش از خداوند غافل مى‏شود، ولى زمان گرفتارى و ابتلا هوشیار مى‏گردد و یگانه موجودى را صدا مى‏زند که توان برطرف کردن مشکلاتش را دارد و براى سهولت دستیابى به اهدافش، وعده‏ى اطاعت و شکرگزارى مى‏دهد؛ «لئن أنجینا من هذه لنکوننّ من الشّاکرین».(37)
 پیدایش چنین ارتکازى در انسان‏ها مبتنى بر رفتار اجتماعى آنهاست که براى تأمین نیازهاى خویش اقدام به معامله مى‏کنند و چیزى مى‏دهند و در مقابلش چیز دیگرى مى‏ستانند. بدین جهت، در ارتباط با خداوند سبحان نیز چنین عمل مى‏کنند، در حالى که ساحت مقدسش منزه از احتیاج است.
 توسل و رویکرد انسان به خداى سبحان، هر چند در حالت اضطرار و بیچارگى باشد، دلیل روشنى بر وجود فطرت خداجو و خداگراى اوست، گرچه پس از رسیدن به ساحل امن و رهایى از مصایب دوباره ناسپاسى مى‏کند؛ «ثم أنتم تشرکون».(38)
 
  4 - شکوفایى فطرت به هنگام خطر
 
 «هو الذّى یسیّرکم فى البرّ و البحر... و ظنّوا أنّهم أحیط بهم دعواللّه‏ مخلصین له الدّین»(39)
 خداوند کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مى‏دهد .... زمانى که سرنشینان کشتى در محاصره‏ى بلا گرفتار مى‏شوند، خداوند را با اخلاص مى‏خوانند.
 شخصى خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: دلیلى بر وجود خداوند متعال بیان کنید. حضرت فرمودند: آیا هنگامى که کشتى دچار موج دریا شده، در حال سفر با آن بوده‏اى؟ گفت: آرى. آنگاه پرسیدند: آیا در آن لحظه، قلب تو به جایى متوجه شد، ناله و دعا کردى؟ گفت: آرى. حضرت فرمودند: خداوند همان کسى است که در آن لحظه به آن متوجه شدى.(40)
 
 5 - عالم ذرّ و پیمان فطرت
 
 «و إذ أخذ ربّک من بنى ءَادم من ظهورهم ذرّیّتهم و أشهدهم على أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلى‏»(41)
 خداوند در آیه‏ى فوق سخن از پیمانى مى‏آورد که به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما این که این پیمان چگونه بوده است، توضیحى در باره‏ى جزئیّات آن در متن آیه نیامده است، لیکن مفسران با اتّکا به روایات فراوان، نظرات مختلفى را بیان کرده‏اند که از همه مهمتر دو نظر است:
 1 - هنگامى که آدم آفریده شد، فرزندان آینده‏ى او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات این ذرات از کل آدم بیرون آمدند)، آن‏ها داراى عقل و شعور کافى براى شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند. در این هنگام از طرف خداوند به آن‏ها خطاب شد: «ألست بربّکم»؛ آیا پروردگار شما نیستم؟ همگى در پاسخ گفتند: «بلى شهدنا»؛ آرى! بر این حقیقت همگى گواهیم.
 سپس همه‏ى این ذرات به صلب آدم‏علیه السلام (یا به گل آدم) بازگشتند و به همین جهت این عالم را «عالم ذرّ» و این پیمان را «پیمان ألست» مى‏نامند. بنا بر این، پیمان مزبور یک پیمان تشریعى و قرار داد خود آگاه میان انسان‏ها و پروردگارشان بوده است.
 2 - منظور از این عالم و این پیمان، همان عالم استعدادها و پیمان فطرت و تکوین و آفرینش است؛ به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتى بیش نیستند، خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آن‏ها داده است. هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهى به صورت یک حسّ درون ذاتى به ودیعه گذارده شده، هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.
 بنا بر این، همه‏ى افراد بشر داراى روح توحیدند و سؤالى که خداوند از آن‏ها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخ آن‏ها نیز به همین زبان است.
 گفتنى است که تفسیر اوّل داراى اشکالاتى است که بدان‏ها اشاره مى‏کنیم:
 الف - در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است، نه خود آدم؛ «من بنى ءادم  من ظهورهم - ذریتهم»، در حالى که تفسیر اول از خود آدم یا از گل آدم سخن مى‏گوید.
 ب - اگر این پیمان با خود آگاهى کافى و عقل و شعور گرفته شده، چگونه همگان آن را فراموش کرده‏اند و هیچ کس آن را به خاطر نمى‏آورد؟
 ج - هدف از چنین پیمانى چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که پیمان گزاران با یادآورى آن در راه حق قدم بردارند و جز راه خداشناسى نپویند، باید گفت: چنین هدفى به هیچ وجه از این پیمان به دست نمى‏آید. زیرا همه آن را فراموش کرده‏اند.
 بنا بر این، تفسیر دوم مناسب‏تر است که منظور از این سؤال و جواب یک پیمان فطرى بوده است که الآن هم هر کس در درون جان خود آثار آن را مى‏یابد؛ «فطرت اللّه الّتى فطر النّاس علیها».(42)
 
 6 - خداوند یگانه نجات‏بخش انسان
 
 «قل من ینجّیکم من ظلمات البرّ و البحر تدعونه»(43)
 مقصود از نجات دادن از ظلمات دریا و خشکى، رهایى از شدائدى است که انسان هنگام مسافرت‏هاى زمینى و دریایى با آن روبرو مى‏شود، از قبیل سرماى شدید و گرماى طاقت فرسا و باران و برف و طوفان. روشن است که ابتلاى به این گرفتارى‏ها در تاریکى شب رنج‏آورتر است؛ زیرا در تاریکى شب یا در ظلمتى که ابر و باد ایجاد مى‏کند، اضطراب، حیرت و بیچارگى آدمى بیشتر مى‏شود و کمتر مى‏تواند راه چاره‏اى بیابد. بدین جهت، در آیه‏ى کریمه، نجات دادن را مقید به ظلمات کرده است، وگرنه اصل معناى آیه این است؛ «چه کسى شما را در شداید دستگیرى مى‏کند؟».(44)
 
 7 - قانون علیت و تأثیر و تأثر در جهان‏
 
 «لا اله الاّ هو خالق کل شى‏ء»(45)
 قرآن کریم در باره‏ى موجودات جهان، از آسمان و زمین و ستارگان و کوه‏ها و درختان و حیوان و انسان که داراى آثار و خواصى هستند و این که نسبت این آثار به موجودات، نسبت فعل به فاعل و معلول به علت است، همان نظریه‏اى را ابراز داشته که عقل و تجربه نیز آن را تأیید مى‏کند.
 تمامى اجزاى عالم، با همه اختلافى که در هویت‏ها و انواع دارند، هر یک داراى فعل و اثرى است و این همان قانون علیت عمومى در اجزاى جهان است. هر موجودى که از ناحیه‏ى وجود و عدمش مانند دو کفه ترازو مساوى است؛ یعنى، ممکن است موجود شود و ممکن است نشود، چنین موجودى، اگر وجود یافت، قطعاً به وسیله‏ى علتى وجود یافته و معلول علتى غیر خودش است.
 قرآن کریم این قانون را تصدیق کرده و در اثبات وجود صانع و سایر صفاتش، بدان استدلال مى‏کند، و اگر این قانون صحیح نبود و عقل و تجربه‏ى ما در تشخیص آن به خطا رفته بود، استدلال به آن صحیح نبود.(46)
 
 8 - برهان علیت در اثبات واجب الوجود
 
 «أم خلقوا من غیر شى‏ء أم هم الخالقون»(47)
 این آیه‏ى شریفه اشاره به برهان معروف علیّت است که در فلسفه و کلام، براى اثبات وجود خداوند آمده است؛یعنى جهانى که در آن زندگى مى‏کنیم، بدون شک حادث است. زیرا همواره در تحول است و آن چه در حال تغییر و دگرگونى است، در معرض و چنین چیزى قدیم و ازلى نخواهد بود.
 اکنون این سؤال پیش مى‏آید که موجود حادث، از پنج حال بیرون نیست:
 1 - بدون علت به وجود آمده است.
 2 - خود علت خویشتن است.
 3 - سایر معلولات جهان علت وجود آن است.
 4 - این جهان معلول علتى است که آن هم به نوبه‏ى خود معلول علت دیگرى است و تا بى‏نهایت پیش مى‏رود.
 5 - این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است که هستى‏اش از درون ذات پاک اوست.
 باطل بودن چهار احتمال نخست روشن است. زیرا اولاً: پیدایش معلول بدون علت محال است، وگرنه هر چیزى در هر شرایطى باید به وجود آید، در حالى که چنین نیست. ثانیاً: علیّت چیزى نسبت به خودش نیز محال است. چون مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد و این اجتماع تقیضین است.
 همچنین احتمال سوم که سایر مخلوقات، خالق انسان باشد، نیز واضح البطلان است. زیرا مستلزم دور است، و نیز احتمال چهارم، یعنى امتداد سلسله‏ى علل و معلول‏ها تا بى‏نهایت نیز غیر قابل قبول است. چون بى‏نهایت معلول، مخلوق است و نیاز به خالق دارد، آیا بى‏نهایت صفر عدد مى‏شود؟ یا از درون ظلمت نور برمى‏خیزد؟ یا از بى‏نهایت فقر و نیاز، بى‏نیازى به وجود مى‏آید؟
 بنا بر این، راهى جز قبول احتمال پنجم؛ یعنى خالقیت واجب الوجود باقى نمى‏ماند، و از آنجا که رکن اصلى این برهان، نفى احتمال اول و دوم است، قرآن مجید به همان بسنده کرده است.(48)
 
 9 - برهان عام و فراگیر بر توحید
 
 «فلمّا جنّ علیه اللّیل رءا کوکباً قال هذا ربّى فلمّا أفل قال لاأحبّ الآفلین»(49)
 هدف حضرت ابراهیم علیه السلام از جمله‏ى «لا أحبّ الآفلین» تفهیم این نکته بود: چیزى که براى انسان باقى نمى‏ماند و از نظر او غایب مى‏شود، شایسته نیست که انسان به آن دل ببندد. معبود باید کسى باشد که انسان به شکل فطرى او را دوست داشته باشد. بنا بر این، باید چیزى را بپرستد که دستخوش زوال نمى‏گردد.
 این برهان به گونه‏اى است که تمامى اقشار مردم، خواص و عوام، آن را مى‏فهمند و از سوى دیگر عام و فراگیر است. زیرا غروب یعنى زوال هر چیزى پس از وجودش، و این معنا در باره‏ى همه‏ى موجودات صادق است. پس، برهان حضرت ابراهیم‏علیه السلام پایه و اساس هر گونه شرک و دوگانه پرستى را منهدم مى‏سازد.(50)
 
 10 - برهان تمانع و اثبات توحید
 
 اگر پروردگارانى جز خداى متعال در آسمان‏ها و زمین باشند، بى‏تردید هستى به فساد و تباهى کشانده مى‏شود، و چون هیچ گونه ناسازگارى در جهان خلقت به چشم نمى‏خورد و کمترین نارسایى در آن‏ها وجود ندارد، پس خدایانى غیر از خداوند متعال وجود ندارد.
 قرآن کریم این برهان را به صورت قیاس استثنایى بیان مى‏کند که یک قضیه‏ى شرطیه‏اش این آیه است؛ «لو کان فیهما ءالهة الاّ اللّه لفسدتا»(51) و قضیه‏ى دیگر آن که بطلان تالى را دربر دارد، در آیه‏ى دیگرى آمده است؛ «فارجع البصر هل ترى‏ من فطور».(52)
 
 11 - یگانگى خداوند در زمین و آسمان
 
 «هو الّذى فى السماء إله و فى الأرض إله»(53)
 ابو شاکر دیصانى که یکى از منکران توحید بود، به نظر خود براى قرآن کریم ایرادى یافته بود. روزى به هشام بن حکم گفت: در قرآن آیه‏اى وجود دارد که عقیده‏ى ما (دوگانه پرستى) را تصدیق مى‏کند. هشام گفت: کدام آیه را مى‏گویى؟ ابوشاکر آیه‏ى فوق را ذکر کرد که معنایش این است؛ «او کسى است که در آسمان خداست و در زمین نیز خداست». هشام مى‏گوید من توان پلسخ دادن را نداشتم. از این رو، در آن سال به زیارت خانه‏ى کعبه مشرف شدم و نزد امام صادق‏علیه السلام رفتم و جریان را گفتم. امام فرمود: این، سخن فرد بى‏دینى است، هنگامى که بازگشتى از او بپرس نام تو در کوفه چیست؟ مى‏گوید: فلان، بگو نام تو در بصره چیست؟ مى‏گوید: فلان، پس بگو پروردگار ما نیز همین گونه است؛ نام او در آسمان «اله» است و در زمین نیز نام او «اله» است. هشام مى‏گوید: هنگامى که بازگشتم، به سراغ ابو شاکر رفتم و این پاسخ را به او ارائه کردم. وى گفت: این سخن از تو نیست، به یقین پاسخ را از حجاز آورده‏اى.(54)
 
 12 - شناخت پروردگار
 
 عموم مردم از مخلوق پى به خالق، و از مصنوع پى به صانع مى‏برند، چنانکه قرآن کریم مى‏فرماید: «إنّ‏فى خلق السموات و الأرض .... لایات لقوم یعقلون»(55)؛ اما برخى از انسان‏ها مانند انبیاى الهى، خداوند را به خودش مى‏شناسند، نه به غیر او، و از صانع پى به مصنوع مى‏برند.همان گونه که قرآن کریم مى‏فرماید: «ألم ترإلى‏ ربّک کیف مدّ الظلّ»(56) به ما بنگر تا صنع ما بینى، نه این که به سایه بنگر تا ما را ببینى. اول خداوند مطرح است، بعد مصنوع او که سایه باشد.(57)
 
 13 - دقت و تفکر در آفرینش شتر
 
 «أفلا ینظرون إلى الأبل کیف خلقت»(58)
 چرا به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده است؟ این حیوان ویژگى‏هاى عجیبى دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز مى‏سازد و به حق، آیتى است از آیات خدا. به برخى از آن‏ها توجه کنید:
 الف - بعضى از چهارپایان تنها از گوشتشان استفاده مى‏شود و بعضى دیگر غالباً از شیرشان، و بعضى دیگر تنها براى سوارى سودمند است و بعضى براى باربرى؛ اما شتر حیوانى است که تمام این جهات در آن جمع است.
 ب - شتر نیرومندترین و مقاومترین حیوانات اهلى است. زیرا بار زیادى با خود مى‏برد و عجب این که به هنگامى که خوابیده است، بار سنگینى را بر او حمل مى‏کنند و او با یک حرکت برمى‏خیزد و روى پاى خود مى‏ایستد، در حالى که چهارپایان دیگر قدرت چنین کارى را ندارند.
 ج - شتر مى‏تواند روزهاى متوالى (حدود یک هفته الى ده روز) تشنه بماند و در مقابل گرسنگى نیز تحمل بسیارى دارد.
 د - شتر توان مسافرت طولانى هر روزه را داراست و مى‏تواند از زمین‏هاى صعب العبور بگذرد.
 ه - او از نظر تغذیه بسیار کم خرج است و هر گونه خار و خاشاکى را مى‏خورد.
 و - او در شرایط نامساعد جوّى، در میان طوفان‏هاى بیابان که چشم و گوش را کور و کر مى‏کند، با ابزار خاصّى که خداوند در پلک‏ها و گوش‏ها و بینىِ او آفریده است، مقاومت مى‏کند و به راه خود ادامه مى‏دهد.
 ز - شتر با تمام قدرتى که دارد، از رام‏ترین حیوانات است؛ به گونه‏اى که کودک خردسال نیز مى‏تواند مهار یک شتر را در دست گرفته، و آن را هدایت کند.
 خلاصه این که: ویژگى‏هاى این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او، انسان را متوجه خالق بزرگى مى‏کند که آفریننده‏ى چنین موجودى است. ناگفته پیداست مراد از «نظر» در جمله‏ى «أفلا ینظرون» نگاه کردن عادى نیست، بلکه نگریستن با تفکر و اندیشه است.(59)
 
اسماى الهى
  14 - آغاز هر کار به نام خداوند
 
 1 - «بسم اللّه الرحمن الرحیم» سرآغاز کتاب الهى است، «بسم اللّه» نه تنها در ابتداى قرآن، بلکه در آغاز همه‏ى کتب آسمانى بوده است.
 2 - حرکت و توقف کشتى نوح به نام خدا بود؛ «بسم اللّه مجریها و مرسیها».(60)
 3 - حضرت سلیمان وقتى ملکه‏ى سبا را به ایمان به خداوند فرا خواند، دعوت‏نامه‏ى خود را با جمله‏ى «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» براى او فرستاد.
 4 - «بسم اللّه» رمز آن است که در شروع کار نیاز به دلگرمى و امید و رحمت است و مبدأ و منشأ همه‏ى قدرت‏ها و امیدها و رحمت‏ها خداست. از این رو، بعد از کلمه‏ى «اللّه» رحمن و رحیم به کار رفته است. پیامبر نیز رسالت خویش را با نام خدا شروع کرد؛ «اقرأ باسم ربّک ».(61)
 5 - پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرمود: هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود، بى‏فرجام است؛ «کلّ أمر ذى بال لم یذکر فیه بسم اللّه الرّحمن الرّحیم فهو أبتر».(62)
 6 - ابن عباس مى‏گوید که از على‏علیه السلام پرسیدم: چرا سوره‏ى برائت «بسم اللّه» ندارد؟ فرمود: «بسم اللّه» امان و مایه‏ى امنیت است و در سوره‏ى برائت امان وجود ندارد و فرمان جنگ داده شده است؛ «لأنّها أمان و برائة، نزلت بالسّیف لیس فیها أمان».(63)
 7 - امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: هرگز «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» را ترک نکن، گرچه بخواهى بعد از آن شعرى بخوانى؛ «لا تدع بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و ان کان بعده شعر».(64)
 8 - امام حسن عسگرى‏علیه السلام مى‏فرماید: گفتن بسم اللّه یارى خواستن از خداوند در جمیع شئون زندگى است؛ «بسم اللّه اى أستعین على أمورى کلّها باللّه».(65)
 9 - امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: بسم اللّه نزدیک‏ترین اسم به اسم اعظم خداوند است؛ «بسم اللّه الرحمن الرحیم أقرب الى اسم اللّه الأعظم من ناظر العین الى بیاضها».(66)
 
 15 - عظمت و قداست نام الهى‏
 
 نام الهى از چنان عظمت و قداستى برخوردار است که اگر به هنگام ذبح حیوان ذکر شود، آن حیوان حلال، وگرنه گوشت آن حیوان حرام مى‏گردد. از این رو، قرآن کریم به صورت سلب و ایجاب آن را مطرح مى‏کند. گاهى مى‏فرماید: از آن حیوانى که نام خدا بر آن برده نشده، نخورید؛ «و لا تأکلوا ممّا لم یذکر اسم اللّه علیه و انّه لفسق»(67)، گاهى مى‏فرماید: از آن حیوانى که نام خدا بر آن برده شده، بخورید؛ «فکلوا ممّا ذکر اسم اللّه علیه ان کنتم بایاته مؤمنین».(68)

26) یس / 83 ؛ تفسیر کبیر / ج 26 / ص 113 با اضافات.
27) بقره / 285.
28) ابراهیم / 10.
29) آل عمران / 9.
30) حج / 5.
31) بقره / 2.
32) بقره / 23.
33) روم / 30.
34) اسراء / 83.
35) اسراء / 67.
36) یونس / 12؛ المیزان / ج 13 / ص 186.
37) انعام / 63.
38) انعام / 63؛ المیزان / ج 7 / ص 137.
39) یونس / 22.
40) تفسیر کبیر / ج 17 / ص 67.
41) اعراف / 172.
42) روم / 30 ؛ نمونه / ج 7 / ص 6.
43) انعام / 63.
44) المیزان / ج 7 / ص 137.
45) انعام / 102.
46) المیزان / ج 7 / ص 309.
47) طور / 35.
48) نمونه / ج 22 / ص 453.
49) انعام / 76.
50) المیزان / ج 7 / ص 185.
51) انبیاء / 21.
52) ملک / 3؛ مبدأ و معاد ، آیة اللّه جوادى / ص 142.
53) زخرف / 84.
54) سفینة البحار / ج 1 / ص 128.
55) بقره / 164.
56) فرقان / 45.
57) کشف الاسرار / ج 1 / ص 441.
58) غاشیه / 17.
59) نمونه / ج 26 / ص 428.
60) هود / 41.
61) نور / ج 1 / ص 12.
62) بحار / ج 19 / ص 60.
63) مستدرک الوسائل / ج 2 / ص 33.
64) نور الثقلین / ج 1 / ص 6.
65) نور الثقلین / ج 1 / ص 12.
66) نور الثقلین / ج 1 / ص 21.
67) انعام / 121.
68) انعام / 118 ؛ محاضرات.
                                                                  
 
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » قرآن اموز ( جمعه 87/9/15 :: ساعت 12:2 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ختم قرآن در یک ماه
ادامه
ادامه
موضوع: قرآن و مدعیان دروغگو
اعراف کجاست؟ اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟
چند ذکر مفید!
میخواهم به دنیا بازگردم!
آماری از تعداد تکرار لغات قرآن
سادات باید قدر خویش را بدانندn
پاک کننده ترین شوینده گناه
نشانه های فرد عاقل
شیعه در جهنم نمی سوزد!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 11
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 96428
» درباره من

امام زمان

» پیوندهای روزانه

رمضانیه [25]
داستان های بحار الانوار [24]
گلستان سعدی [49]
م‍وذن [37]
قرآن مشکات [126]
مکه همراه [128]
نوحه اگه منو رها کنی [41]
کتاب غرر الحکم و درر الکلم [93]
کتاب الکترونیکی توصیه های امام زمان [15]
نهج البلاغه [99]
مفاتیح الجنان (کتاب باقبات الصالحات) [97]
زیارت حضرت رقیه (س) [73]
زیارت حضرت عباس (ع) [74]
زیارت عاشورا [85]
زیارت آل یس (امام زمان عج) [80]
[آرشیو(24)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
از[2] . قرآن[2] . یک[2] . یکصد و پنجاه . کجاست؟ . آماری . قرآن کریم . قرآن کریم » . قرآن و احادیث . قرض الحسنه . کریم . گناه . لغات . موضوع از . نکته . نکته از . هزار . هزار و . و . اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟ . اعراف . با نگاهی به . بدون محدودیت . تعداد . تکرار . دانلود نرم افزار مجانی . در قرآن . راه . رشد . سؤالی درباره ی قرآن . سخن روز . سیره پیامبر . شناسی .
» آرشیو مطالب
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
پاییز 1388
زمستان 1388
زمستان 88

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آخرین روز دنیا
اسپایکا
مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی

مذهب عشق
پایگاه مقاومت بسیج شهید کلاهدوز ( باقرشهر )
فقط رئال مادرید
مذهبی
مقالات قرآنی دانشجویان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
هر چی که بخواهی هست
سرای حقیقت
امیر
قالب های پارسی بلاگ
انتخاب
آخرین منجی
مرکز دانلود رایگان free Download فروش بهترین نرم افزار و برنامها
جواب تبیان
دانلود

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب