4- بدعاقبتی بلعم باعورا
آیهی دیگر سورهی اعراف آیه 175 است. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا» پیغمبر برای مردم بگو. یک کسی بود که «آتَیْناهُ آیاتِنا» ما آیاتمان را به او دادیم. آیات الهی نزد او بود. آیت الله بود. یعنی آیات الهی نزد او بود. بلعم بعورا دانشمند بود. اسم اعظم بلد بود. دعایش مستجاب میشد. از مبلغین دین حضرت موسی بود، ولی بعدش علیه حضرت موسی قیام کرد. اول مرید بود، بعد مخالف شد. چرا بلعم نگفته است؟ «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ بلعم» امام فرمود: مخصوصاً بلعم را نگفته که فکر نکنید برای یک فرد خاصی است. هرکسی که «آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها» انسلخ به معنی کندن است. سلّاخ که میگویند، چون سلّاخ پوست را از گوشت جدا میکند. میگوید: «آتَیْناهُ آیاتِنا»ما اول یک اسم اعظم به او دادیم، دعایش مستجاب شد، از علما بود. یاران موسی بود. اول در بورس بود. خیلی هم دانه درشت بود. اما «فَانْسَلَخَ مِنْها»خودش به بخت خودش پا زد. دست از آیات الهی کشید، جذب فرعون شد. امام باقر فرمود: اسم ایشان را نبردند، تا هرکس که اینطور باشد، شامل او هم شود. اختصاص به زمان و شخص خاصی ندارد. اینکه میگوید: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ»یعنی تلاوت کن، ای پیغمبر برای مردم این آیات را تلاوت کن. بخوان که شخصی در تاریخی بوده که عالم بوده، دعایش مستجاب شده، اسم اعظم بلد بوده ولی بد عاقبت شد. این از آیات بد عاقبتی است. در قرآن حدود 50 آیه داریم که راجع به بدعاقبتی است. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» (نساء/137) مؤمن بود، کافر شد. «آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها» اسم اعظم بلد بود، بد عاقبت شد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْل» (بقره/51) خداپرست بود، گوساله پرست شد. «ثُمَّ تَوَلَّیْتُم» (بقره/64) در راه بود، بعد کج شد.
اینجا مسجد جمکران است. منسوب به امام زمان است. یک دعا میکنم، آنهایی که پای تلویزیون هستند، آمین بگویند. خدایا به آبروی همه آبرومندان درگاهت عاقبت همه ما را ختم بخیر بفرما. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ» یعنی رهبر باید مردم را نسبت به خطرهای آینده که پیشبینی میکند، هشدار بدهد. گاهی طاغوتها، ممکن است علما را گول بزنند. چطور شد بد عاقبت شد؟ یک چکی، پولی، حوالهای، یک وعدهای، در غرب هم همینطور است. متخصص است ولی تخصصاش را به جنایتکاری میفروشد. این هم یک مسأله است.
5- تکذیب مدعیان ارتباط با امام زمان علیهالسلام
موضوع چیست؟ قرآن با آدمهایی که دین ساز هستند، دین تراش و دین فروش هستند، و مردم را اغفال میکنند، میگویند: من دیشب خدمت امام زمان بودم. بعد از انقلاب بارها افرادی را گرفتند و زندان کردند که سید در آنها بوده، آخوند در آنها بوده، زن در آنها بوده، مرد در آنها بوده، همینطور ادعا میکنند که من با امام زمان رابطه دارم. یکی از آنها میگفت که مریدانش نزد او رفتند و گفتند: نظر آقا چیست؟ ایشان از بس حقهباز بود، یک خرده گردنش را چنین کرد... اجازه بدهید من با امام زمان تماس بگیرم! آقا چه فرمودند؟ فکر میکند امام زمان استکان نلبکی است که دست کند و بردارد. اینها امام زمان را نمیشناختند. هرکس ادعا کند که من رابطه با امام زمان دارم به او دروغگو بگویید. هستند افرادی که رابطه دارند. آنهایی که رابطه دارند، نمیگویند. آنهایی که میگوید، معلوم میشود رابطه ندارد. آنهایی که رابطه دارند مثل اسکناس هستند، سر و صدا ندارند. اینها که پول خرد هستند، جرق جرق میکنند. اسکناس صدا ندارد. پول خرد سر و صدا میکند. بعضیها هم دیگر از بس که ساده هستند، این سادگیشان را لو میدهند. مثلاً همه چادر مشکی هستند، یک نفر چادر سبز سرش میکند و در مسجد میآید. همه که نشستند، این بلند میشود میایستد. همه دارند نماز میخوانند، این وقتی نماز میخواند گردنش را کج میکند. اینها خودشان هم لو میدهند، بعضیهایشان خل هستند. یعنی اینقدر عقل ندارند که لااقل مثل باقی افراد باشد. اصلاً دست به کارهای خل بازی میزند.
من یکوقت یکی از این خلها را در تلویزیون دیدم، آمده بود صحبت میکرد. به صدا و سیما گفتم: آقا این خل است. چه کسی او را آورده است؟ البته در تلویزیون خلیاش را نشان نداده بود. بعد نشان داد. من این را یکبار دیگر هم گفتم. چند موبایل خریده بود و بین مردم پخش کرده بود. اینکه میگویم تکراری است ولی خیلیها نشنیدند. موبایلهایش را به خصوص بین زنها تقسیم کرده بود. میگفت: استخاره تلفنی کن. دختر من برای اینکه امتحانش کند گفت: آقا یک استخاره کن. گفت: لای قرآن را باز کن. گفت: آیهی اول سطر اول دست راست را بخوان. گفت: حالا سمت چپ برو و آیه آخر را بخوان. صفحه راست آیه اول، صفحه چپ آیه آخر را بخوان. گفت: شما ازدواجت عقب میافتد. ناراحت نباش! بعد هم که ازدواج کنی، چند سالی بچهدار نمیشوی. در حالی که دختر من هم عروس دارد و هم داماد دارد. 24 سال پیش ازدواج کرده است. بچههایش از دانشگاه فارغ التحصیل شدند، بچههایش هم ازدواج کردند. من این را کربلا دیدم. دیدم یک عده مرد مرید او شدند. دیگر مرد و زن فرق ندارد، همه گول میخورند. به او گفتم: آقا تو برای نان این کار را میکنی؟ قرآن میگوید: همه این حقهبازیها برای این نان است. «ثَمَناً قَلیلا»(بقره/41) گفتم: خدا به سگهای ولگرد روزی نمیدهد؟ خداوند به سوسکهای سوراخها روزی نمیدهد؟ آنوقت تو میخواهی یک لقمه نان بخوری، باید بگویی: من با چه و چه رابطه دارم. گفت: آقای قرائتی خدا میداند افراد زیادی را در فرانسه و بلژیک مسلمان کردم. گفتم: خوب، آن دینی که از راه باطل مسلمان شود، اصلاً این دین نباشد بهتر است. ما حق نداریم که با الاغ دزدی مکه برویم. یک ماشین را غصب کنیم، ماشین و هواپیما دزدی باشد، بعد بگوییم: ای بابا، مکه رفتم. باسمه تعالی مکهات هم غلط است.
شما اگر یک خودکار و خودنویس دزدی، آیهی قرآن را بنویسی، هرچه آیه بنویسی گناهت بیشتر میشود. چون هر مقداری از این خودنویس جوهر بیرون میآید بر گناه تو اضافه میشود. مگر میشود آدم بگوید: چون من قرآن مینویسم کارم درست است. خودکار این بانک را بانک دیگر ببری، جرم است. مهر این مسجد را مسجد دیگری ببری، نمازت گیر دارد. شکری که برای تاسوعا است، روز عاشورا شربت بدهی، حرام است. این وقف تاسوعا است، مرتب بگو: امام حسین مهمتر از ابالفضل است، بله! عاشورا مهمتر از تاسوعا است و امام حسین هم از ابالفضل مهمتر است. اما این وقف تاسوعا است، شما حق نداری.
علی ای حال به این بنده خدا همد دکتر میکفتند. حالا نمیدانم دکتر هست یا نه؟ حالا شما بگو پروفسور باشد. امام صادق(ع) فرمود: حتی حرفهای مرا با قرآن متر کنید. اگر امام صادق هم یک چیزی گفت که ضد قرآن بود به دیوار بزن. من یک چیزی برای شما بگویم که همه ما چطور گول خوردیم؟ خیلی از ما گول خوردیم.
پیغمبر اسلام روزهای آخر عمرش به مردم گفت: ای مردم! من چند روز دیگر از دنیا میروم. هرکس طلب دارد، بلند شود طلبش را از من بگیرد که این دِینم را بدهم و به قیامت نخورد. یک نفر بلند شد، گفت: یا رسول الله! یک روز ... باقیاش را شما بگویید... یک روز چوب شما به خطا به من خورد. حضرت فرمود: برو خانه چوب را بیاور تا من قصاص کنم. برادرها و خواهرها! حضرت عباسی هرکس این حدیث را شنیده است، دست پیدا کند. اکثر شما شنیدهاید. حالا اگر بعضی هم بگویند: روی منبر هم گفتید. دیگر این بدتر است. این حدیث از دروغهاست. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه قرآن میگوید: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة» (انعام/149) یعنی خداوند برای مردم حجت که میفرستد نباید جای شک در این حجت باشد. اگر پیغمبر دستش خطا کند آدم شک میکند. پیغمبر دستش خطا کرد! من از کجا بفهمم زبانش خطا نکرده است؟ من از کجا بفهمم فکرش خطا نکرده است؟ اگر یک لاستیک ماشین پنچر شد، مسافر دیگر شک میکند. می گوید: لاستیک دومش پنچر نشود. خدا گفته: من حجت که میفرستم یک حجتی میفرستم که یک هزارم در این شک نباشد. اگر دستش خطا میکند یک جوان میگوید: عجب! دستش خطا کرد من از کجا بفهمم فکرش خطا کرده یا نه؟ پیغمبر عضو عضوش معصوم است. چشم پیغمبر معصوم است. «ما زاغَ الْبَصَر» (نجم/17) زبان پیغمبر معصوم است. «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) قلب پیغمبر معصوم است. «ما کَذَبَ الْفُؤادُ»(نجم/11) همه اعضا پیغمبر معصوم است. مگر میشود دستش خطا کند. شما اگر یک شیر از یک لبنیاتی خریدی، بعد دیدی این شیر هنگام جوشیدن فتیله، فتیله میشود، فاسد است. شما هر روز که میروی شیر بخری، میگویی: آقا، ببخشید سالم است. شک پیدا میکنید.حدیث با عصمت و عقاید ما نمیسازد. از نظر فقهی هم این گیر دارد.
در دنیا فقه میگویند: کاری که عمدی باشد، قصاص دارد. اگر دست خطا کند، کار خطایی قصاص ندارد. قصاص برای کاری است که با عنایت باشد. اگر کسی دستش خطا کند که خطا قصاص ندارد. هم گیر فقهی دارد، هم گیر اعتقادی دارد. خواهرها و برادرها! ما یک مشکل بیشتر نداریم و آن این است که به قرآن مراجعه نمیکنیم. هرچه میخواهیم بگوییم، بنویسیم به هر عقیدهای باید به عقل و وحی تکیه کنیم. اگر عقلی و وحیای نبود، حالا وحی که میگویم چه حرف خدا، چه اولیای خدا، منتهی روایات معتبر.
یک حدیث داریم معروف است، میگوید: اگر یک چیزی از ما شنیدید که دیدید صد در صد ضد قرآن است، «اضْرِبُوه» یعنی بزن. «اضربوه علی الجدار» بزن یعنی برخورد انقلابی کن. وگرنه میگفت: «فَاتْرُکُوه» اگر حدیثی ضد قرآن بود، میگفت: رهایش کنید. اسلام نمیگوید: رها کن، میگوید: بزن. یعنی برخورد انقلابی کن. بعد هم نگوید: «فاضربوه علی الارض» نمیگوید: به زمین بزن. چون زمین ممکن است شل باشد، شن باشد، خیس باشد، دیوار باید سفت باشد، چون اگر دیوار شل باشد، پایین میافتد. دیوار سفت است. میگوید: بزن، این را هم به دیوار بزن.