و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها؛ خدا لعنت کند گروهى را که شما را از مقام خودتان دفع کردند و از مراتب ریاستى که خدا شما را در آن مرتبه قرار داده بود، دور نمودند.
"دفع"؛ به معنای دور کردن و راندن است.
"مقام"؛ در اصل به معنای مکان برخاستن است که در اینجا به معنای منزلت و پایگاه است.
"ازاله"؛ به معنای دوری کردن است.
"رتَّب"؛
یعنی آن را پابرجا و استوار گردانید. مراتب جمع مرتبه است که در این فراز
به معنای منزلت و مقام بلند است و منظور مرتبه معنوی است که برای ائمه
اطهار در عالم حقیقت ثابت و پابرجا بوده است.
منظور از امت و گروهی که ائمه(علیهمالسلام) را از مقام ظاهری شان محروم و دفع نمودند، همان موسسین ظلم بر آنان هستند، که در شماره قبل توضیح دادیم. در این مطلب چهره ی اصلی این ستم را نمایان میکنیم.
منظور
از گروهی که امامان را از رتبه تعیین شده از طرف خدا، دور نمودند، بنیان
گذاران ظلم و ستم میباشند، که در سقیفه جمع شده و خلافت ظاهری را از حضرت
علی (علیهالسلام) و آل علی غضب نمودند.
منظور
از مقام و رتبه ی اهل بیت همان ولایت و سیاست برای مسلمین است، که خداوند
برای اجرای احکام و اقامه ی حدود در پیاده کردن احکام اسلام و ایجاد
عدالت، به آن بزرگواران عنایت فرموده است.
بدیهی است که
مقام امامت، مقامی است والا که دست مخالفین به آن نمیرسد؛ چرا که امامت
در معنای حقیقی خود، مقامی خدایی و کمالی نفسانی است که احدی را توان غصب
آن نیست. و منظور از "رتبکم الله فیها" آن است که این مقام و مرتبه غصب
شده، از طرف خداوند برای شما اهل بیت رسیده است.
نتیجه این
که از آن مرتبههایى که خدا براى شما ثابت و استوار نموده شما را دور
گردانیدند و حق شما را غصب کردند که همان خلافت و ریاست ظاهرى باشد. چرا
که مقام واقعى آل محمد(علیهمالسلام) را کسى نمیتواند بگیرد، مانند علم،
کمال، شجاعت و معجزات آنان چیز گرفتنى نیست. و آن ریاستى که خداوند در
دنیا به آنها تفویض فرموده بود؛ دشمنان آن را غصب کردند؛ چرا که خلافت
واقعى قابل غصب نیست.
آنچه
را که نمیتوان انکار کرد اینست که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)،
حق علی(علیهالسلام) و حق مردم و بالاتر از همه ی حق الهی پایمال شد و
برخلاف امر و رضای پیامبر اکرم عمل شد. بدون توجه به وصیت و سفارش آن بزرگوار، دیگری
را که شایسته نبود را خلیفه نموده و با رای تعدادی از مهاجرین و انصار،
جانشین پیامبر اکرم را تعیین نمودند و نامش را اجماع نهاده و به نام
دموکراسی و حکومت مردمی، به مردم خیانت کردند، بدون این که خود مردم متوجه
این خیانت بزرگ شوند. و در این میان حضرت علی(علیهالسلام)، آن
همیشه مظلوم و اول یار رسول خدا و کارشناس دین و مدیر لایق حکومت، بیست و
پنج سال فقط به خاطر حفظ اسلام و عدم تفرقه بین مسلمین، سکوت تلخی اختیار
کرد. که به تعبیر خود حضرت، صبر کرد در حالی که استخوان در گلو و تیغی در
چشم داشت.
باور کنیم که آنچه اتفاق
افتاد و این غصب ولایت و تغییر مسیر تاریخ، توسط مشرکان و کافران انجام
نشد بلکه توسط نزدیک ترین یاران پیامبر اکرم؛ کسانی که جزو مسلمانان اولیه
بودند، چنین توطئهای صورت گرفت و خلافت به جای امامت نشست.
باید
بپذیریم که این غاصبان خلافت همان پیرمردانی هستند که جوانی شان را در راه
عقیده و پیامبرشان گذراندهاند؛ ولیکن پس از رحلت رسول خدا، همان بزرگان
اسلام، به گمراهی میافتند و به خاطر تعصبات قومی و شخصی، خودخواهیها،
حسادتها، و کینهها در مقابل آن بزرگ مرد؛ یعنی امام علی (علیهالسلام)
ایستادند و حقش را غصب نموده و مسیر تاریخ را تغییر دادند.
با خواندن این فراز از زیارت توجه داشته باشیم و از خدا استعانت جوییم،
تا مبادا ما نیز در زمان خود، به خاطر هوای نفس و غلبه ی شیطان، پشت به
امام زمان مان کنیم.
ایشان
مستحق لعن هستند چرا که از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کرده و حرمت رسول خدا
و عترتش را نگه نداشتند. پس همه کسانی که به اهل بیت پیامبر اکرم بی توجهی
کرده و آنها را از مقامی که خداوند برای آنها مقدر کرده بود، محروم
نمودند؛ مستحق لعن هستند.
لعن
در این فراز از زیارت، به معنای دور شدن از غیر حضرت علی(علیهالسلام) و
پیوستن به امامت و عدالت اوست، نیز با لعن میگوییم که اسلام بدون امامت
را نمیخواهیم.
هنگامی که این فراز را میخوانیم باید توجه
داشته باشیم که چرا حق امام علی(علیهالسلام) و مردم پایمال شد؟ چون دین
نداشتند؟ و یا این که نماز و روزه و حج و جهاد را قبول نداشتند؟ و یا به
خاطر گرفتاریهای نفسانی و غلبه قوای شیطان درونی بر قوای الهی آنها بود؟
با
خواندن این فراز از زیارت عاشورا توجه داشته باشیم و از خدا استعانت
جوییم، تا مبادا ما نیز در زمان خود، به خاطر هوای نفس و غلبه شیطان، پشت
به امام زمانمان کنیم.
اثر اجتماعی این فراز از زیارت عاشورا
اینست که درمییابیم که اسلام به نماز و روزه و حج و ... منتهی نمیشود؛
بلکه اسلام یک دین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است، لذا ما با لعن
خود، از تمام افرادی که به ناحق بر مردم حکومت کرده و باعث تعطیلی احکام
الهی شدند، دوری مینماییم.
و در نهایت اعلان میکنیم که اسلامی که در آن ولایت حضرت علی و اولاد علی(علیهمالسلام) نباشد، مطرود و غیرقابل قبول است.
با استفاده از شرح زیارت عاشورا، علی اصغر عزیزی تهرانی و شرح زیارت عاشورای آیة الله میرخانی.
فلعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت؛ پس خدا از رحمتش دور گرداند آن جماعتى را که اساس ظلم و جور را بر شما اهل بیت تاسیس نمود.
"لعن" در
لغت به معنى طرد و راندن و دور کردن از جانب خدا است، و دور شدن از مقام
قرب و جوار رحمت خداوند است. و در میان مردم به معنای دعای نفرین است.
"امة" به معنای گروه و جماعت است.
"اساس" به معنای بنیاد نهادن و پایهگذاری است .
"ظلم" یعنی چیزی را در غیر جای خودش قرار دادن.
"جور" به معنای ستمگری و خارج شدن از راه است.(1)
خداوند در مواردی، گروه یا افرادی را ملعون خود قرار داده است، چنانکه میفرماید:
«ان
الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخرة»(2)؛ کسانی که
خدا و رسولش را اذیت میکنند مورد لعنت خداوند در دنیا و آخرت هستند.
دهها
آیه دیگر نیز وجود دارد که در آنها افراد یا گروهی مورد لعن قرار
گرفتهاند؛ البته آیات نشانگر این هستند که لعن مختص کافران نیست، بلکه هر
معصیتکاری ولو مسلمان به تناسب گناهش از رحمت خداوند دور میشود؛ و ما در
اینجا به این یک آیه اکتفا نمودیم.
در روایاتی از نبی مکرم اسلام شش گروه هستند که مستحق لعن شدن هستند:
1- کسانی که در کتاب خدا دست برده و چیزی بر آن بیفزایند.
2- افرادی که قضا و قدر خدا را تکذیب کنند.
3-
آنان که از روی قدرت شخصی و روحیه استبدادی، بر مردم حکومت کنند و افراد
نالایق و پست را عزت بخشند و نااهلان را تکریم نمایند و محترمین را خوار و
خفیف کنند.
4- کسانی که محرمات خداوند را حلال و آنها را مباح میشمارند.
5- آنان که به عترت من توجه نکنند و حرمت آنها را از بین ببرند.
6- افرادی که سنت مرا ترک کنند و به آن عمل ننمایند.(3)
با تامل بر این روایات در مییابیم که تمام کسانی که در این زیارت مورد لعن قرار گرفتهاند از مستحقین واقعی لعن هستند.
سختترین
ظلمى که بر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، بلکه بر همه اهل عالم تا
روز قیامت شد دو ظلم بود: یکى مانع شدن از نوشتن وصیت پیامبر اکرم در
آخرین ساعت عمر خود، و دیگری موضوع جمع شدن در سقیفه و گرفتن حق آل محمد .
اما
در مورد وصیت پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، محمد بن عبدالکریم شهرستانى که
از بزرگان علمای اهل تسنن است در کتاب معروف خود "ملل و نحل" گوید: اولین
اختلاف بزرگى که در اسلام واقع شد همان است که محمد بن اسماعیل بخارى به
اسناد خود از عبدالله بن عباس نقل نمود که وقتی پیامبر اکرم ساعات آخر خود
را میگذراند، فرمود: "ایتونى بدوات و قرطاس اکتب لکم کتابا لا تضلوا
بعدى؛ دوات و کاغذى بیاورید تا براى شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه
نشوید." عمر گفت درد بر او غلبه کرده، حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا ما را بس
است و احتیاجى به نوشته آن حضرت نیست .
اگر میگذاشتند
پیامبر مطلبی را بنویسد پس از رحلت آن حضرت این همه اختلاف در بین مردم به
وجود نمیآمد و سقیفهاى درست نمیشد و حق آل محمد از بین نمیرفت .
دومین
ظلمى که بر آل محمد(صلی الله علیه و آله)، بلکه بر همه اهل عالم تا روز
قیامت شد موضوع جمع شدن در سقیفه ساعده و گرفتن حق اهل بیت بود.
موسسین
ظلم و ستم بر اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) همان افراد سقیفه
هستند که با پشت پا زدن به تمام سفارشات پیامبر، در زمانی که هنوز پیکر
مطهر پیامبرشان را دفن نکرده بودند، دست به بزرگترین خیانت اسلام زدند، که
برای همیشه تا روز قیامت، آثار این ننگ، دامن بنیانگزاران آنها را فرا
گرفته است.
اینان بنیانگزاران ظلم بر اهل بیت(علیهمالسلام)
معرفی شدهاند، ایشان مسیر تاریخ بشریت را تغییر دادند، چون اگر
میگذاشتند رهبری مردم بر اساس خواسته خداوند و رسولش به دست حضرت
علی(علیهالسلام) بیافتد، اسلام به بیراهه نمیرفت، تا جایی که فرزند عزیز
رسول خدا با بدترین وضع به شهادت برسد.
داستان
سقیفه شش بار در این زیارت شریف با الفاظ گوناگون حکایت شده است که واقعه
"غصب خلافت" در زمان اجرای غسل رسول الله صورت گرفته و حادثه عاشورا پنجاه
سال پس از آن به وقوع پیوسته است، پس اولین خیانت پس از پیامبر ارتباط
مستقیم با جریان کربلا دارد.
سقیفه محل انعقاد نطفه شوم
"غصب خلافت" است که خلافت یزید ادامه همان غصب است. وقتی نزدیکترین یاران
پیامبر حق زعامت مسلمین را از امام علی(علیهالسلام) گرفتند و به او ظلم
کردند چه انتظاری میتوان داشت که خائنی از بنی امیه که دشمنی دیرینه با
خاندان رسول خدا داشته تحت لوای اسلام، دست به ظلم و ستم بر اهل بیت
پیامبر(علیهمالسلام) نزند.
از سقیفه تا کربلا مسیری است که مردم را به دنیاپرستی و قدرتطلبی سوق داده تا به منزل شقاوت برسانند.
از سقیفه راهی پدیدار شد که در آن ظلم و ستم و حقکشی باب شد و قربانی کردن حقیقت نتیجه آن بود.
چرا موسسین ظلم مستحق لعناند
پس
عاملین اصلی ظلم بر اهل بیت(علیهمالسلام) از انصار و مهاجر بر اساس حکم
قرآن کریم مورد لعن خداوند قرار دارند، چنانکه میفرماید: "ان الذین یوذون
الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخرة؛ کسانی که خدا و رسولش را
اذیت میکنند مورد لعنت خداوند در دنیا و آخرت هستند."
همچنین بر
طبق روایات بیان شده از رسول اکرم تارکین سنت آن حضرت و اذیت کنندگان عترت
و بدعتگزاران در دین مورد لعن رسول خدا و ملائکه قرار دارند.
آزار حضرت على(علیهالسلام)
در
صحیح بخارى و مسند احمد بن حنبل و سایر منابع اهل تسنن و از منابع شیعه؛
تفسیر مجمع البیان و منهج الصادقین روایت میشود که
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) موى مبارک خود را به دست گرفت فرمود: رسول خدا
موى خود را به دست مبارک خود گرفته فرمود: اى على هر کس به مویى از موهاى
تو ایذاء رساند، به من ایذا رسانیده و هر کس به من ایذاء رساند به خدا
ایذاء رسانیده است.
از این حدیث به خوبى استفاده میشود که آزار مولا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آزار رسول خدا و آزار ایشان، آزار به خدا است .
این روایت در شیعه و سنى متواتر است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:
انا
و على من نور واحد، یا "على دمک من دمى و لحمک من لحمى و من ابغضک و
ابغضنى ابغض الله." و همچنین از آیه مبارکه مباهله معلوم میگردد که نفس
على نفس پیغمبر است پس چون مطابق آیه مباهله پیغمبر و على نفس واحد شدند؛
اذیت هر کدام اذیت دیگریست و اذیت آن دو اذیت خداست و کسى که خدا را اذیت
کند مطابق آیه صریح قرآن "لعنهم الله فى الدنیا و الاخرة"، مستوجب لعن خدا
واقع خواهد شد.
روایات
زیادى از پیغمبر اکرم رسیده و شیعه و سنى نقل کردهاند که هر کس حضرت
فاطمه (علیهاالسلام) را اذیت کند پیغمبر را اذیت کرده و هر کس پیغمبر را
اذیت کند خدا را اذیت کرده است. از جمله روایتی از امام احمد در مسند و
شیخ سلیمان در ینابیع المودة نقل کردهاند که پیغمبر(صلی الله علیه و آله)
فرمود: "فاطمة بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى و روحى التى بین حبنى
من اذاها فقد آذانى و من اذانى فقد آذى الله و من اغضبها فقد اغضبنى
یوذینى ما آذاها "؛ فاطمه پاره ی تن من و میوه ی دل من و نور چشم من است
و روحی است بین دو پهلوى من . کسی که فاطمه را اذیت کند مرا اذیت نموده و
کسی که مرا اذیت نماید خدا را اذیت نموده و کسی که فاطمه را به غضب درآورد
مرا به غضب درآورده، اذیت میکند مرا کسى که او را اذیت نماید.
بخارى و مسلم که دو عالم و محدث بزرگ عامه میباشند
در صیحیحین خود نوشتهاند: حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در حال خشم و غضب
دنیا را ترک نمود و بر او(خلیفه اول و دوم) غضبناک ماند و با او حرف نزد
تا وفات. آنگاه امیرالمؤمنین على(علیهالسلام) بر او نماز گزارد و شبانه
دفنش نمود و اجازه نداد که خلیفه ی اول و دوم بر پیکر مطهرش حاضر شوند و
بر جنازه بى بى نماز بخوانند.(4)
و نیز عبدالله مسلم بن
قتیبه دینورى نقل میکند که فاطمه(سلام الله علیها) در بستر بیمارى به
خلیفه اول و دوم فرمود: خدا و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر رضایت
مرا بدست نیاوردید. اگر پیغمبر را ملاقات کنم شکایت شما را خواهم کرد.(5)
پینوشتها:
1- مفردات .
2- (احزاب ، 57)
3- کنزالعمال، ج 38، ص 44 / بحارالانوار، ج 75، ص 339 .
4- کتاب کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی
5- الامامة والسیاسة، دینوری، ص 11 .
کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی