«و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات»؛ و بزرگ و عظیم شد بلاها و صدمات شما در آسمانها و بر همه اهل آسمانها.
در مطلب قبل
در مورد بزرگی مصیبت واقعه عاشورا سخن گفتیم و این که وحوش و پرندگان و
زمین و آسمان در این مصیبت نالان و غمزده بودهاند. در این مطلب به ادامه
بحث میپردازیم.
در
کامل الزیاره از ابونصیر و از او از حضرت باقر(علیهالسلام) روایت میکند
که فرمود: آدمیان و جنیان و مرغان و وحوش بر امام حسین(علیهالسلام)
گریستند بطوری که اشک از چشمان آنها فرو ریخت .
در روایت
"محفوظ بن منذر" است که گفت مردى از بنى هاشم در "رابیه" که اسم محلى است
به من خبر داد که از پدرم شنیدم، میگفت ما متوجه کشته شدن امام
حسین(علیهالسلام) نشدیم تا شب یازدهم محرم که با چند نفر نشسته بودیم.
صدایى شنیدیم که کسى اشعارى میخواند و راجع به کشتن امام
حسین(علیهالسلام) در کربلا گریه میکرد؛ ولى او را نمیدیدیم. به او گفتم
خدا ترا رحمت کند تو کیستى؟ گفت من از جنهاى "نصیبین" هستم از حج مراجعت
کردم و براى یارى کردن آن حضرت به کربلا رفتم ولى وقتی رسیدم که آن حضرت
را شهید کرده بودند.
نقل است که وی اشعاری در مصیبت حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) میخواند و گریه میکرد.
در
روایتی دیگر آمده است که برخی از جنیان که در واقعه بئر ذات العلم توسط
امیرالمومنین مسلمان شده بودند برای یاری امام حسین(علیهالسلام) به کربلا
رفتند، اما امام اجازهی جنگیدن به ایشان ندادند و ایشان پس از شهادت
حضرت، مجلس عزا و ماتم برپا نمودند.
عزاداری آسمانها
در
کامل الزیارات از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت میکند که در "رحبه"
کوفه این آیه مبارکه را تلاوت میفرمود: "فما بکت علیهم السماء و الارض و
ما کانوا منظرین."
ناگاه امام حسین(علیهالسلام) از درى از
درهاى مسجد وارد شد فرمود: اما ان هذا سیقتل و یبکى علیه السماء و الارض.
آیه شریفه "فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین" درباره هلاکت
قبطیان و قوم فرعون است که فوت ایشان را تحقیر مینماید به این که آسمان و
زمین بر ایشان گریه نکرد و اعتنایى بر مرگ ایشان ننمود. از مفهوم این آیه
استفاده میشود که اگر کسى مؤمن و خداپرست باشد آسمان و زمین بر مرگ او
گریان شود.
در مجمع البیان نقل میکند که از ابن عباس نقل کردند که
آیا آسمان و زمین بر فوت کسى گریه میکند؟ گفت: بلى چون مؤمن از دنیا
میرود، محل عبادت او در زمین و محل صعود عمل او در آسمان که محل بالا
بردن عمل او است؛ برای او گریه میکنند.
انس
بن مالک از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت میکند که حضرت
فرمود: "ما من مؤمن الا و له باب یصعد منه عمل و باب ینزل منه رزقه فاذا
مات بکیا علیه"؛ هیچ بندهی مؤمنی نباشد مگر آن که براى او دو در باشد یکى
جهت بالا بردن اعمالش و دیگرى برای پایین آمدن روزی او. و وقتی این بنده
بمیرد این دو در، از عروج عمل و نزول رزق محروم میشوند و بر او بگریند.
در امالى و علل الشرایع از "میثم تمار" نقل
میکنند که به "جبله" گفت: اى جبله بدان که حسین بن على(علیهماالسلام)
شهید میشود و سید شهیدان خواهد بود و همچنین اصحاب او که در کربلا شهید
میشوند بر سایر شهدا برترى و مقام خواهند داشت .
اى جبله
هر وقت نظر بر آفتاب کردى و آن را چون خون سرخ دیدى بدان که حسین بن على
(علیهماالسلام) کشته میشود. جبله گفت روزى از حجره خود بیرون آمدم آفتاب
را بر دیوار قرمز دیدم چون بر خورشید نظر کردم رنگ او را غیرمعمولى دیدم
گریه کردم و گفتم بخدا قسم که حسین امروز کشته شد.
در
امالى و عیون از "ریان بن شبیب" نقل میکند که امام رضا(علیهالسلام)
فرمود که آسمانهاى هفتگانه و زمینها بر امام حسین(علیهالسلام) گریستند.
"قرطبى
اندلسى" در کتاب عقد از محمد بن شهاب زهرى نقل میکند که گفت وقتى شام نزد
عبدالملک مروان آمدم جمعى آنجا بودند، عبدالملک از آنان سئوال کرد که آیا
شما میدانید، روزی که حسین بن على کشته شد در بیت المقدس چه اتفاقی
افتاد؟ حاضرین جواب ندادند تا نوبت به من رسید. از من سئوال کرد گفتم اى
خلیفه شنیدهام که در روز شهادت حسین بن على(علیهماالسلام) در بیت المقدس
هیچ سنگى از زمین برداشته نشد مگر آن که در زیر آن خون تازهاى یافتند.
- در
کتاب ریاض الشهاده نقل میکند که در یک فرسخى "موصل" محلى است که آن را
مشهد نقطه گویند و به این علت این نام را بر آن محل نهادهاند که وقتی
سرهاى شهیدان را با اسرای شام میبردند به هر شهری که میرسیدند پیش از
ورود خود، خبر میدادند که شهر را آذین بندند و با استقبال بیایند. ولى به
"موصل" که رسیدند؛ خبر به حاکم موصل دادند که شهر را آذین بندند. حاکم
جمعى از عقلا و پیرمردان را جمع کرده و در این امر با آنها مشورت کرد و
بالاخره قرار شد که آنها را به شهر راه ندهند و در یک فرسخى شهر از آنها
پذیرایى کنند.
در محل پذیرایى، سرها را بر نیزهها نصب کرده
بودند و در پاى یک سنگ بزرگى سر مطهر منور حضرت ابى عبدالله
الحسین(علیهالسلام) را بر سر نیزه زده و در کنار آن سنگ بر زمین زدند و
در کنار آن، خونى از سر مطهر بر آن سنگ چکید و از آن تاریخ تا مدتهاى
مدید هر ساله روز عاشورا از آن سنگ، خون تازه میجوشد و در آنجا مسجدى بنا
شده و هر سال در روز عاشورا بسیاری از شیعیان در آن محل جمع میشوند و
عزادارى مفصلى مینمایند تا در زمان عبدالملک مروان آن سنگ را از آنجا
بردند و دیگر اثرى از آن ظاهر نشد.
-
مرحوم دربندى در اسرارالشهاده نقل میکند که در "زرآباد قزوین"، درخت
چنارى است کهنسال که همه ساله ظهر عاشورا نالهاى از آن درخت بر میآید و
از شاخهاى از آن درخت خون میریزد و مردم از اطراف به آنجا آمده، و
عزادارى و گریه و زارى میکنند.
مرحوم "حاج شیخ على اکبر نهاوندى"
نقل میکند که قضیه این درخت را من از عالم جلیل جناب آقا یحیى که از
نوادههاى مرحوم "وحید بهبهانى" بود شنیدم؛ میفرمودند من خودم آن درخت را
دیدم و روز عاشورا به زیارت آن رفتم .
-
در "دارالسلام" عراقى نقل میکند که وقتى عالم جلیل آقاى سیدمهدى، پسر
مرحوم آقا سیدعلى صاحب ریاض در کربلا مریض شد دو نفر از علما را که یکى
"شیخ محمد بن صاحب فصول" و دیگرى "حاج ملاجعفر استرآبادى" که هر دو از
علمای بزرگ کربلا بودند در سرداب مقدس حسینى فرستاد که قدرى از خاک قبر آن
حضرت برداشته براى شفای آن مرحوم بیاورند. آن دو عالم بزرگ غسل کرده، لباس
احرام پوشیدند وارد سرداب شده و قدرى از تربت را با آدابی خاص، برداشته
آوردند.
قدرى از آن خاک را یکى از محترمین کربلا
گرفته در میان کفن تهیه شده برای مادرش، گذاشت. گفت اتفاقا در یکى از
روزهاى عاشورا به آن کفن نگاه کردم دیدم رطوبتى دارد، کفن را باز کردم
دیدم آن خاک، خون شده و کفن را خونابه نموده است. روز یازدهم باز نگاه
کردم به حالت اول درآمده و ابدا اثر رطوبتى در آن نبود.(1)
مختصری از مصائب واقعه کربلا
در اینجا سوالی مطرح میشود و آن این که چرا این مصیبت اینقدر سنگین است؛ تا جایی که آسمانها و زمین هم مصیبت زده هستند؟!
باید
گفت که در واقعه کربلا، فجیعترین جنایتها دیده میشود. گرچه مدت زمان
جنگ کم است اما، انواع و اقسام جنایتها رخ داده است که البته بزرگترین
نوع آن اینست که این جنایات بر امام معصوم وارد شده است. شهید مطهری در
این باره میگوید:
"یک وقت حساب کردم و ظاهرا در حدود بیست و یک نوع
پستی و لئامت در این جنایت دیدم و خیال نمیکنم در دنیا چنین جنایتی پیدا
بشود که تا این اندازه تنوع داشته باشد."(2)
در کربلا از کشتن نوزاد شش ماهه هم صرفنظر نکردند؛ چنانکه شهید مطهری(ره) درباره دنائت لشکر عمر سعد مینویسد:
1- منع آب، نه تنها بر حریف؛ بلکه بر اطفال و کودکان .
2- کشتن اطفال، خصوصا در برابر دیدگان مادر و خواهر و عمه نظیر قضیه طفلی که دو گوشواره داشت.
3- برهنه کردن بدن امام حسین(علیهالسلام) به طمع در لباسهای آن حضرت.
4- ریختن به سر زنان و کندن زیورآلات از آنها .
5- سنگباران و تیرباران کردن یاران امام .
6- شماتتهای نیشدار و گزنده.
7- سر شهید، به گردن اسب آویختن .
8- دشنام دادن .
9- اسب تاختن بر بدن مطهر امام .
10- تنگ گرفتن بر اسیران و زدن آنها و سوار کردن آنها بر شتران بی جهاز .
11- غل و زنجیر کردن بیمار(امام سجاد علیهالسلام)
12- رو برو کردن سرهای شهدا با اسراء .
13- به اسیران جای بد دادن.
14- شماتت اسیران داغدار .
15- جسارت به سر مقدس و دندانهای مقدس امام .
16- کشتن زن در کربلا .
17- آتش زدن خیمههای اهل بیت(علیهمالسلام)
18- غذا ندادن به اطفال .(3)
مگر میتوان این همه جنایت و
مصیبت را شنید ولی بزرگی آن را درک نکرد؟ مگر ممکن است چنین مصیبتی بر
عزیز پیامبر و حضرت زهرا و حضرت علی(علیهمالسلام) وارد شود و انسان را
اندوه و غصه فرا نگیرد؟
و اینها شدت و بزرگی مصیبت را میرساند.
اللهم ارزقنا زیارة الحسین(علیهالسلام) فی الدنیا و الاخرة .
پینوشتها:
1- برگرفته از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی .
2- حماسه حسینی، ج3، ص 121.
3- حماسه حسینی، ج3، صص 168- 169 .
علیکم منى جمیعا سلام الله و ابدا ما بقیت و بقى الیل و النهار؛ سلام و رحمت خداى تعالى همیشه و مادامی که من زنده باشم، شب و روز پاینده از من به همه شما باد.
در ادامه شرح زیارت عاشورا به این فراز رسیدیم که از خدا میخواهیم که دائم بر امام حسین(علیهالسلام) سلام و درود بفرستد.
این چند جمله مقام دوستى و محبت شخص زائر را نسبت به امام حسین(علیهالسلام) و شهدای دشت کربلا میرساند و میگوید: حسین جان سلام و رحمت خدا بر شما و اصحاب و یارانت باد همیشه، مادامی که این شب و روز برقرار است، یعنى اگر خدا عمرى به من بدهد تا آخر دنیا همیشه در شب و روز از خدا طلب رحمت و درود براى شما مینمایم.
از این عبارت معلوم میشود که شیعه و سنى دوست اهل بیت(علیهمالسلام) نباید زیارت آن حضرت را ترک کند باید هر شب و روزى خدمت آن حضرت و یارانش سلام بنماید.
در «کامل الزیاره» از امام صادق(علیهالسلام) روایت میکند که فرمود: هر کسى بمیرد و قبر امام حسین(علیهالسلام) را زیارت نکند، ناقص الدین و ناقص الایمان از دنیا رفته و وقتی بهشت رود درجه او پایینترین درجه مؤمنین خواهد بود. و در روایتی دیگر است؛ کسی که آن حضرت را زیارت نکند اگر اهل بهشت باشد از مهمانان اهل بهشت خواهد بود.
"دربندى" در "اسرارالشهاده" از "منصور بن هازم" نقل میکند که گفت از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: هر کس سالى بر او بگذرد و به زیارت قبر امام حسین(علیهالسلام) نرود خدای تعالى یک سال از عمر او کم میکند و اگر بگویم که از شماها کسى هست که سى سال قبل از اجل خود میمیرد راست گفتهام زیرا زیارت قبر امام حسین(علیهالسلام) را ترک میکند پس زیارت آن حضرت را ترک نکنید تا خدا عمر شما را طولانى کند و روزى شما را زیاد فرماید.
"طریحى" در منتخب از "سلیمان ابن اعمش" نقل میکند که گفت من در کوفه منزلی داشتم و در همسایگى من شخصى بود که با او مانوس بودم و نزد او میرفتم و با وى صحبت میکردم، یک شب جمعهای به منزل او رفتم و در بین صحبتها به او گفتم در خصوص زیارت امام حسین(علیهالسلام) چه نظری داری؟ جواب داد که بدعت است و هر بدعت ضلالت است و پیرو ضلالت در آتش خواهد بود.
"سلیمان" گوید من غضبناک شدم و از نزد او برخاسته و بیرون آمدم و با خود گفتم که وقت صبح میروم و او را قدرى نصیحت میکنم و از فضایل زیارت امام حسین(علیهالسلام) براى او نقل میکنم اگر قبول نکرد و بر اعتقاد خود باقى ماند او را میکشم .
"سلیمان" گوید: صبح به در خانه او رفتم و دق الباب نمودم و او را صدا کردم. همسرش جواب داد که دیشب عازم کربلا شد و به زیارت آن حضرت رفت. سلیمان گوید من هم عازم کربلا شدم و وقتى که به زیارت قبر مطهر مشرف شدم دیدم که او سر به سجده گذاشته و در سجدهاش گریه میکند و دعا مینماید و از خدا طلب مغفرت مینماید. بعد از مدتى که سر از سجده برداشت مرا نزد خود دید. گفتم اى شیخ دیشب تو میگفتى زیارت امام حسین(علیهالسلام) بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر پیرو ضلالت در آتش خواهد بود و حال خودت آن حضرت را زیارت میکنى؟
گفت اى سلیمان مرا ملامت مکن، شب گذشته در خواب شخص جلیل القدرى را در کمال بزرگى و جلال و کمال و بهاء دیدم که قادر به وصف او نیستم. دور او را جماعتى گرفته بودند و با سرعت او را میآوردند و در پیش روى او سوارى بود که تاجى بر سر نهاده بود که چهار رکن داشت و در هر رکن جواهرى بود که از مسافت سه روزه میدرخشید.
به یکى از خدام او گفتم این شخص کیست؟ گفت محمد مصطفى(صلى الله علیه و آله) گفتم این دیگرى کیست؟ گفت على مرتضى(علیهالسلام) وصى رسول خدا. پس از آن نگاه کردم شترى از نور دیدم که روی آن هودجى از نور بود و در میان وى دو نفر نشسته و آن ناقه میان زمین و آسمان طیران میکرد. پرسیدم این شتر براى کیست؟ گفت براى خدیجه کبرى و فاطمه زهرا(علیهماالسلام). گفتم این جوان کیست؟ گفت حسن بن على(علیهماالسلام).
پس از آن نزد هودج فاطمه زهرا(علیهاالسلام) رفته، دیدم که رقعههایى نوشته شده از آسمان نازل میشود. پرسیدم اینها چیست؟ گفت این رقعههایى است که در آنها برات آزادى از آتش براى کسى که امام حسین(علیهالسلام) را در شب جمعه زیارت کند نوشته شده است، من هم رقعهاى طلب نمودم، به من گفتند تو میگویى زیارت امام حسین(علیهالسلام) بدعت است تا تو به زیارت آن حضرت مشرف نشوى از این رقعهها به تو نمیرسد.
وقتی از خواب بیدار شدم، سریع عازم زیارت قبر آن حضرت شدم و از این قبر جدا نمىشوم تا جان از تنم بیرون رود.
در کتاب "کامل الزیارة" از "ابى حمزه ثمالى" نقل میکند در پایان زمان دولت "بنى مروان" قصد زیارت قبر حسین بن على(علیهماالسلام) را نمودم، مخفیانه از سمت شام رفتم تا به کربلا رسیدم و در گوشهاى پنهان شدم تا نصف شب گذشت. پس به سمت قبر آمدم چون نزدیک قبر رسیدم مردى به طرف من آمد و گفت برگرد که به قبر مطهر نمیرسى. من خوفناک برگشتم تا نزدیک صبح شد باز قصد قبر مطهر را نمودم تا به قبر نزدیک شدم همان مرد نزد من آمد و به من گفت اى مرد نمیتوانى به زیارت قبر برسى گفتم خدا ترا عافیت بدهد چرا نمىتوانم به زیارت قبر، مشرف شوم با این که از کوفه به قصد زیارت این قبر آمدهام، مانع من مباش میترسم صبح شود و اهل شام مرا ببینند و بکشند.
جواب داد قدری صبر کن موسى بن عمران از خدا اذن خواسته که به زیارت امام حسین(علیهالسلام) مشرف شود خدا هم به وى اذن داده، و ایشان با هفتاد هزار ملک از آسمان نازل شدهاند و انتظار طلوع صبح را دارند که تا به آسمان عروج کنند. گفتم تو کیستى؟ گفت من از آن ملائکهاى هستم که به حفظ قبر امام حسین(علیهالسلام) مامور شدهام و براى زوار او استغفار مینمایم.
پس برگشتم و وقتی صبح شد به سمت قبر آمدم و کسى مانع من نشد و زیارت کردم و نماز صبح خواندم و با تعجیل برگشتم تا کسى از اهل شام مرا نبیند.
در "اسرار الشهاده" از "عبدالرحمن ابن کثیر" از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود اگر یکى از شما تمام عمر خود را به حج رود و به زیارت امام حسین(علیهالسلام) مشرف نشود حقى از حقوق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ترک کرده زیرا که حق امام حسین(علیهالسلام) از جانب خدا بر هر مسلمانى واجب است .
"حلبى" گوید که خدمت امام صادق(علیهالسلام) عرض کردم چه میفرمایید؟ امام فرمود کسی که قدرت داشته و ترک زیارت امام حسین(علیهالسلام) را کرده باشد، عاق رسول خدا گشته است .
روایات زیادى است که دلالت بر وجوب زیارت سیدالشهداء دارد و ما بعضى از آنها را ذکر مىکنیم .
"محمد بن مسلم" از امام باقر(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین(علیهالسلام) امر کنید زیرا زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت آن حضرت دارد، واجب است .
و در روایت دیگری فرمود: زیارت آن حضرت روزى را زیاد میکند و عمر را طولانى، و بلا را دفع میکند و هر مؤمنى که اقرار به امامت آن حضرت دارد؛ زیارت آن حضرت بر او واجب است.
روایاتی وارد شده بر این که زیارت حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) در حالت امنیت و خوف فرق نمیکند. در روایتى از زراره وارد شده که میگوید: خدمت امام باقر(علیهالسلام) عرض کردم:
چه میفرمایید درباره کسى که در حالت خوف، پدران شما را زیارت کند؟ حضرت فرمود: خداوند او را از عذاب روز قیامت امان میدهد و ملائکه او را ملاقات میکنند در حالتى که به او بشارت میدهند که مترس و محزون مباش، این همان روزی است که در آن رستگار خواهى شد.
"ابن کثیر" میگوید خدمت امام صادق(علیهالسلام) عرض کردم که میلى قلبى، مرا به زیارت قبر پدرت حرکت میدهد. ولی از وقتى که به سمت زیارت خارج میشوم بیرون تا وقت مراجعت از سلطان و از اطرافیان او دلم خائف است. حضرت فرمود: یابن کثیر آیا دوست نمیدارى که خدا ترا در راه ما ترسان ببیند؟ آیا نمیدانى کسى که در راه ما برایش ترسى ایجاد شود، خدا او را در سایه عرش جاى دهد و در زیر عرش با امام حسین(علیهالسلام) مصاحب و همراه شود و از فزعهاى روز قیامت در امان باشد و اگر خوفى به او روى دهد ملائکه به او تسکین قلب و بشارت دهند.
اخباری که درباره اغنیاء وارد شده اینست که سالى دو مرتبه یا چهار ماه یک مرتبه بروند. ولى فقراء سالى یک مرتبه را ترک نکنند.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود به من خبر رسیده که بعضى از شیعیان ما یک سال و دو سال بر آنها میگذرد که به زیارت امام حسین(علیهالسلام) نمیروند، به خدا قسم که به نصیب خودشان خطا کردهاند و از ثواب خدا بی میل شدهاند و از جوار پیغمبر دور افتادهاند.
عرض کردم در چه مدت باید آن حضرت را زیارت نمود؟ فرمود: هر گاه مقدر بشود در هر ماه یک مرتبه آن حضرت را زیارت کن. عرض کردم دستم نمیرسد زیرا کارگرى هستم که باید با دسترنج خود نان بخورم و یک روز هم نمیتوانم کارم را ترک کنم؟ حضرت فرمود تو و امثال تو معذورند. منظور من آن کسانى است که با دسترنج خود کار نمیکنند و اگر بخواهند هر جمعه به زیارت آن حضرت بروند، برایشان سهل است. چنین کسى در روز جزا نزد خدا و رسولش عذرى ندارد .
زیارت ابا عبدالله الحسین ارواح العالمین له الفداء خواص زیادى براى شخص زائر در دنیا و آخرت دارد که از احادیث صحیح استفاده میشود و ما به نقل چند خاصیت از آن اکتفا کرده و از بقیه صرفنظر مینماییم .
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: زمانی که زائر قبر امام حسین(علیهالسلام) قصد کرد که به زیارت آن حضرت رود: براى خدا ملکهایى هست که بر قبر امام حسین(علیهالسلام) موکلند. پس وقتى شخص زائر زیارت آن حضرت را قصد نمود، حقتعالى گناهانش را به وى ببخشد و زمانی که به راه افتاد، گناهانش را محو فرماید و پس از آن که قدم میگذارد، خداوند حسنات او را مضاعف فرماید و به قدرى حسنات او را مضاعف فرماید که به مقامى رسد که بهشت براى او واجب میگردد.
اقتضاى ثوابهایی که براى جمیع اعمال خیر ذکر شده اینست که موانعى پیش نیاید و آن اثر ثواب را از بین نبرد. آنچه در اثرات ادعیه و اذکار و اعمال وارد شده؛ تا وقتى است که مانعى در پیش نباشد ولى اگر مانع یا موانعى پیش آمد عمل اثرى نخواهد داشت. البته این نه از باب آنست که اثر عمل من از بین رفته و یا نخواستهاند مزد عمل مرا به من بدهند بلکه به واسطه آن مانعى است که به وجود آمد و اثر عمل مرا از بین برد.
مثلا فرداى قیامت نامه عمل بندهاى را به دستش بدهند چون در آن نظر کند اعمال بدى ببیند که او مرتکب آن نشده بود و ضمنا اعمال خوبى که در دوران زندگى انجام داده بود در نامه عمل خود نمىبیند. میگوید خدایا این نامه عمل من نیست و اشتباه شده. خطاب رسد اى بنده من اشتباه در کار ما نیست نامه عمل توست ولى به واسطه آن غیبتهایى که در پشت سر برادران و خواهران دینى خود نمودى اعمال خیر تو به دیوان عمل آنها منتقل شد و اعمال بد آنان به دیوان عمل تو .
پس عمل خوب اثر خود را دارد ولى وقتى که غیبت آمد اثر آن را نابود میکند پس ما نباید بگوییم اعمال خوب اثر ندارد بلکه باید بگوییم اثرات آنها محو میشود.
تنها عمل خیرى که اثر آن از بین نمیرود زیارت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) است چرا که اگر از یک طرف برود از جهات دیگر باقى میماند و لذا تنها عملى که جامع همه ثوابها میباشد زیارت آن حضرت است و مانند دارویى است که داراى صد خاصیت است.
دلیل بر این که اثرات زیارت حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) به کلى از بین نمیرود فرمایش جابر بن عبدالله انصارى است در روز اربعین بر سر قبر امام حسین(علیهالسلام) که فرمود: هر گاه قدم محب و زائر آن حضرت از گناهان لغزید براى وى قدم دیگر در مقام دیگر ثابت میشود.
ما میگوییم که اگر خداى نخواسته گناهان ما مانع شد که اثر زیارت آن حضرت به ما برسد از راههاى دیگرى امید نجات براى ما خواهد بود، گیرم ثواب حج و نماز و روزه و زکات و تسبیح و صدقه به ما ندادند ولى مشمول این روایت خواهیم شد که فرداى قیامت منادى حق ندا میکند: این شیعة آل محمد، کجایند شیعیان آل محمد؟
ممکن است بگوید که شاید ما جزء، این دسته نباشیم و عمل بد ما مانع شد که صداى این منادى به ما برسد، جواب گوییم در روایت وارد شده که بر پیشانى زائر حسین(علیهالسلام) در قیامت نوشته میشود: هذا زائر قبر خیر الشهداء .
امام صادق(علیهالسلام) فرمود که در روز قیامت منادى حق ندا کند که کجایند زوار حسین بن على (علیهالسلام) پس جماعتى بر میخیزند که عدد آنها را جز خدا کسى نداند، بعد به آنها گویند چه چیز باعث شد که شما آن حضرت را زیارت کردید؟ گویند پروردگارا دوستى رسول خدا و على و فاطمه و ترحمى که به آن حضرت داشتیم، به سبب مصایبى که به آن حضرت وارد آمده بود، پس به آنها میگویند: اینها محمد و على و فاطمه و حسن و حسین(صلوات الله علیهم اجمعین) هستند به آنها ملحق شوید شما با آنها هم درجه هستید و به لواى رسول خدا ملحق شوید. پس میروند در زیر لوایى که در دست امام على(علیهالسلام) میباشد.
فراوری از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی
گناه
حرامخواری، گناهی است که به شکم چنگ میاندازد. فضل بن ربیع میگوید:
شریک بن عبدالله بن سنان نخعی?در روزی که او را به دربار مهدی عباسی، قبل
از هارون، آوردند، مهدی عباسی به او گفت: شریک! نمیگذاریم از این دربار
بروی، مگر بعد از این که یکی از این سه کار را قبول کنی: یا رئیس قو?
قضائیه مملکت بشوی (که به تعبیر عربی آن روز، قاضیالقضات میشود)، و اگر
هم این شغل را قبول نمیکنی، به جای آن، شغل معلمی بچههایم را بپذیر. این
جا ما به تو اتاقی میدهیم و تو هر روز باید بیایی و به بچههایم درس
بدهی. اگر این کار را هم نمیپذیری، امروز ناهار پیش ما بمان. شریک بن
عبدالله بن سنان نخعی به فکر رفت که اگر در نهایت به هر سه پیشنهاد خلیفه
نه بگوید، آخرش این خواهد بود که خلیفه دستور میدهد که جلاد گردنش را
بزند و او در این صورت، جزو شهدای اصیل عالم میشود، و سخن گفتن با خود را
ادامه داد که: اگر منصب قاضیالقضاتی مهدی را بپذیرد، با این کار خود را
در لبة ی جهنم قرار میدهد، و از طرفی، در صورت پذیرفتن پیشنهاد معلمی
بچههای خلیفه، ممکن است آنها پیش او درس بخوانند و فردا رئیس مملکت
بشوند و مثل پدرشان بر تمام اهل مملکت ظلم بکنند، او با این کار خود، شریک
ظلم شان میشود؛ چون ظالمپروری کرده و علمش را به دست نااهل داده است، و
او نمیخواهد ظالمپروری بکند، امّا پذیرش پیشنهاد خوردن یک ناهار با
خلیفه، عیبی ندارد. پس به رئیس آشپزخانه گفت، فقط از مغز استخوان و شکر،
چند نوع غذا درست کند و برای ناهار بیاورد. رئیس آشپزخانه که شاهد جریان
بود، رفت و بعد از دو ساعت آمد و گفت: غذا آماده است؛ سفره را چیدهایم
بفرمایید! آشپز به آرامی با خودش گفت: اگر شریک بن عبدالله بن سنان امروز
این غذا را بخورد، تا ابد رستگار نخواهد شد؛ یعنی آشپز هم فهمید شریک با
خوردن این ناهار، به چه عاقبت شومی دچار خواهد شد. سرانجام شریک بن
عبدالله که غذای حرام را خورد، هم منصب قاضیالقضاتی را پذیرفت و هم معلمی
بچههای خلیفه را؛ چون گناه، آدم را زمینگیر میکند، و لقمه ی حرام، تمام
نور خدا را از باطن میبرد.
خوردن مال حرام، دینفروشی میآورد. پس حرام نخورید! حرام نپوشید!
در خان? حرام زندگی نکنید! شغل حرام قبول نکنید! کار حرام نکنید!
رشوه ی حرام نگیرید! به دنبال قصر نروید! مال یک مملکت را اختلاس نکنید!
چرا که به طور قطع به دینفروشی دچار میشوید.
روزی
برای حقوق یک ماه، به شریک برات دادند و او به یک صرافی رفت تا آن را نقد
کند. صراف به او گفت: مقداری از آن را الآن میدهم و مقداری دیگر را ده
روز بعد، و اندکی از آن را جنس میدهم. شریک اصرار کرد که باید همه آن را
همین حالا نقد بدهی. صراف که عصبانی شده بود، گفت: مگر کتان و پارچه قیمتی
فروختهای که پولش را نقد میخواهی؟ شریک گفت: نه کتان فروختهام و نه
پارچة قیمتی، «والله بِعْتُ دِینِی»: به خدا سوگند! من دینم را فروختهام.
ماجرای
این عالم، به ما هشدار میدهد که خوردن مال حرام، دینفروشی میآورد. پس
حرام نخورید! حرام نپوشید! در خانه ی حرام زندگی نکنید! شغل حرام قبول
نکنید! کار حرام نکنید! رشوه حرام نگیرید! به دنبال قصر نروید! مال یک
مملکت را
اختلاس نکنید! چرا که به طور قطع به دینفروشی دچار میشوید. خیلی جمله ی کوبندهای است و کوهها تحمّلش را ندارند: «وَاللهِ بِعْتُ دِینِی»
شخصی
به امام صادق (علیه السلام) گفت: خیلی گرفتارم و تمام زندگیام به هم
پیچیده است. امام فرمودند: دین داری؟ عرض کرد: بله، من شیعهام و عاشق شما
هستم. حضرت فرمود: چرا پیش من میگویی گرفتاری برایم پیدا شده و زندگیام
به هم پیچیده شده است؟ چه پیچیدگی؟ زندگی آنهایی به هم پیچیده که دین شان
از دست رفته، نه تو، «وَ هُوَ بَلَاءٌ قَلیِلٌ مَکْثُهُ.»: و آن ناراحتی است که زمانش کم میباشد و رد میشود. پس چرا گلایه میکنید؟ این هم نکتهای درباره گناه و معصیت.