.
اللهم ارحمنی بترک معاصیک وارزقنی حسن الظن فیما یرضیک عنی والزم قلبی حفظ کتابک کما علمتنی وأن أتلوه على النحو الذی یرضیک عنی اللهم نور بکتابک بصری واشرح به صدری واستعمل به بدنی وأعنی علیه إنه لا یعین إلا أنت
امیر مومنان، علی علیه السلام می فرماید این دعا را خواندم و خدا قرآن را در سینه ام مانا ساخت
ُقلْ
مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ
بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ وَهُدًى وَبُشْرَى
لِلْمُؤْمِنِینَ
(آنها میگویند: «چون
فرشتهای که وحی را بر تو نازل میکند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن
هستیم، به تو ایمان نمیآوریم!») بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت
دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در
حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند؛ و هدایت و بشارت است برای
مؤمنان.»
استاد جعفر سبحانی در کتاب گرانسنگ در ساحل تقریب می نویسد:
«
یکی از موانع تقریب ، ناآگاهی فرق اسلامی از عقاید همدیگر است؛ ناآگاهی که
همراه با یک رشته تهمت ها و ناروایی ها است ، مسلماً چنین ناآگاهی مایه
خصومت و دوئیت خواهد بود .
اکنون در اینجا نمونه هایی را یادآور می شویم تا پایه تأثیر این جهل بر تفرقه و دو دستگی روشن شود:
در
سال 1336 به زیارت خانه خدا مشرف شده بودم و در بازار مکه وارد مغازه ای
شدم تا چیزی به عنوان سوغات تهیه کنم، اتفاقاً صاحب آن نیز از قبل با من
آشنا بود . او در صدد بود از عقاید من آگاه شود ، از این رو پرسید : شما
شیعیان بعد از نماز با حرکت دادن دست های خود ، چه می گویید؟
گفتم : می گوییم : الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر .
او با شگفتی گفت: من شنیده ام که شما سه بار می گویید : خان الأمین!
جایی
که پایه اطلاع یک تاجر مکی ، که هر سال با هزاران شیعی سر و کار دارد ،
این باشد ، باید دید پایه اطلاعات دور افتادگان از این مکتب چگونه است ؟ !
باید دانست که جمله « خان الأمین » شعار یهودیان است که می گویند
جبرئیل امین خیانت کرد و نبوّت را که از آن آل اسحاق بود به آل اسماعیل
تفویض کرد و از این جهت جبرئیل را دشمن می شمارند و شعار خان الأمین سر می
دهند .
متأسفانه این شعار ناروا که ساخته اندیشه ناپاک یهود است ، به شیعه نسبت داده می شود . ( 1 )
* باز در همان سال یکی از مدرسان حرم شریف که به منزل او وارده شده بودم ، به دیدنم آمد و پس از مذاکراتی پرسید :
« هَلْ لِلشیعَة تَأْلیف ؟ » ؛ « آیا شیعه کتابی دارد ؟ »
گفتم
: یالَلأسف ، شخصی در امّ القرای اسلام به سر می برد ولی تا این حد از
فرهنگ شیعه ناآگاه است . در حالی که روزگاری مکه و مدینه مرکز شیعه بود (
2 ) و سالیان درازی حاکمان مکه را شرفا تشکیل می داده اند که بر مذهب شیعه
زیدی و یا امامی بودند ، ولی تبلیغات سوء آن چنان اثر نهاده که مدرس حرم
از اصالت شیعه تا این حد ناآگاه است که حتی نام کتب شیعه را نشنیده است !
مقداری با او سخن گفتم و چند کتابی که در اختیارم بود تقدیمش کردم .»
پینوشتها_______
1
ـ تفسیر رازی ، ج 1 ، تفسیر آیه { قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِیلَ
فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللهِ } بقره : 97
2 ـ
ابن حجر در مقدمه کتاب « الصواعق المحرقه » علل نگارش کتاب خود را چنین می
نویسد: «ثمّ سئلت قدیماً فی اقراءه فی رمضان سنة 950 هـ . بالمسجد الحرام
لکثرة الشیعة و الرافضة و نحوهما بمکة المشرفة أشرف بلاد الإسلام .» (
صواعق المحرقه ، ج 3 ) .
از
جمله مواردی که وهابیها به مسلمانان، علیالخصوص شیعیان ایراد میگیرند و
نسبت به آن حساس هستند، آداب روضه منوره و حرم رسول خدا(صلی الله علیه و
آله) از هنگام ورود به حرم، کیفیت ایستادن، تبرک جستن به قبر و یا
ستونها، منبر و ... میباشد.
صنعانی که از وهابیون میباشد
میگوید: طواف قبور و تبرک و دست کشیدن یا لمس اعضای دیگر به قبور پیامبر
و اهلبیت شرک است و این اعمال، مانند افعال جاهلیت برای بتها
میباشد.(1)
وهابیها در نامهای که به «شیخ الرکب المغربی» نوشتند، بیان کردهاند که:
تعظیم
قبور انبیاء و اولیاء از موارد شرک و عبادت بتها محسوب میشود.(2) برای
پاسخ به این شبهه و اتهام وارده به مسلمانان، علیالخصوص شیعیان ذکر چند
نکته لازم است:
«و من یعظم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب»؛ و هر کس شعایر الهی را بزرگ شمارد، همانا که آن از پرهیزگاری دلهاست.(3)
هیچ
دلیلی بر تحریم تعظیم قبور وجود ندارد. مگر این که برخی اعمال در آنجا
انجام شود و نیّت عبادت بر آن حمل شود مانند: سجده بر قبور، نماز خواندن
بر آنها و هر نوع احترامی که به قصد عبادت باشد نه صرفاً احترام و محبت.
بلکه آن خضوع و تعظیمی عبادت شمرده میشود
که در برابر فردی که برای او مقام الوهیت قائل است و او را خدا میداند،
شرک است. در مقاله گذشته اشاره کردیم که عبادت
چه معنایی دارد و در چه صورت، عملی عبادت محسوب میشود. در غیر این صورت
احترام و تعظیم در مقابل والدین، بزرگان و اساتید و امیران همه باید عبادت
و در نتیجه شرک محسوب شوند.
پس احترام و تعظیم در برابر کسی که خدا
او را بزرگ قرار داده، مانند انبیاء، اولیاء، علما و صالحین، عبادت نیست،
بلکه چون خداوند آنها را بزرگ شمرده ما نیز او را بزرگ میشماریم در نتیجه
این کار به نوعی تعظیم و بزرگداشت خداوند است. مانند احترام به پدر و
مادر، احترام و تعظیم به کعبه، مسجدالحرام، رکن، مقام، عرفات و نظایر
آنها، همه اینها به اعتبار انتساب به خداوند محترم هستند. و همینطور است
احترام و تعظیم پیامبران و اولیاء و صالحان، همانطور که در زمان حیاتشان
شرک نیست بلکه از نظر آیات و روایات پسندیده است و در حال ممات و پس از
مرگ هم تعظیم و تکریم ایشان دارای فضیلت است زیرا حرمت آنها با مرگشان از
بین نمیرود. مالک در مناظرهای که با منصور دوانیقی در حرم رسول خدا(صلی
الله علیه و آله) داشت گفت:
«انّ حُرمة النبی میتاً کحرمته حیّاً؛ احترام پیامبر بعد از وفات، همانند احترام او در حال حیات است.(4)
جمله فوق به بحث توسل و حیات برزخی رسول خدا دلالت دارد و وهابیها میگویند که:
ما
اعتقاد داریم که پیامبر در قبر، از حیات برزخی بالاتر از شهدا که قرآن به
آن تصریح نمود، برخوردار است، زیرا آن حضرت از شهیدان، افضل است.(5)
پس
با توجه به حقایق مربوط به حیات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و لزوم
احترام به آن حضرت، مکانی که در برگیرنده جسد انبیاء و اولیاست یعنی قبور
آنان نیز در خور احترام و تکریم است و این احترام و اظهار محبتها نظیر
بوسیدن و دست کشیدن به قبور و مانند آن، عبادت آنها یا عبادت سنگها نیست
و این اماکن به جهت این که مدفن انبیاء و اولیاء است شرف و حرمت پیدا
کردهاند. و در خور تکریم میباشند. همانطور که جلد قرآن از هر جنسی که
باشد، به علت مجاورت با قرآن باید محترم باشد و نباید آن را نجس نمود، چون
توهین به قرآن محسوب میشود.
آیا کسی احترام به مقام ابراهیم و تعظیم حجرالاسود و یا طواف کعبه را، عبادت سنگها، و آن اماکن میداند؟
و
در روایات اهل تسنن و تشیع و تاریخ وارد شده است که در صدر اسلام،
مسلمانان به آبی که پیامبر با آن، دست خود را میشست یا مویی که از پیامبر
ریخته میشد و یا به آب دهان آن حضرت تبرک میجستند. برای نمونه به بعضی
از این موارد اشاره میکنیم:
- در سیره حلبیه آمده است:
عروة
بن مسعود ثقفی در سال صلح حدیبیه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
ایستاده بود، ناگهان دید که اصحاب ایشان به خاطر تبرک جستن به آبی که
پیامبر با آن وضو میگرفت و یا دست خود را میشست، بر هم سبقت گرفته و
نزدیک بود برای دستیابی به آن آب، یکدیگر را بکشند و همین کار را با آب
دهان حضرت انجام میدادند و نیز مویی از حضرت نمیافتاد مگر این که اصحاب
آن را میگرفتند.(6)
- بخاری در باب صفة البنی(صلیالله علیه و آله) از ابی جحیفه نقل میکند:
پیامبر
در سفری به سوی وادی بطحاء (بیابان مکه) از منزل خارج شد، هنگام نماز، وضو
گرفت و دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر بجا آورد - تا آنجا که
میگوید- آنگاه مردم، دست آن حضرت را گرفته و به صورتشان میمالیدند.
راوی میگوید: من نیز دست پیامبر را گرفته و به صورت خود میمالیدم که دست حضرت از برف خنکتر و از مشک خوشبوتر بود.
بخاری
در پایان این باب، از همین راوی نقل میکند: بلال، باقی مانده آب وضوی
رسول خدا را برای مردم آورد و آنان از آن آب تبرک نمودند.(7)
بخاری
در باب استعمال فضل وضوءالناس، از ابی جحیفه نقل میکند: همراه رسول خدا
در مسافرت بودیم، حضرت وضو گرفت و مردم از آب باقی مانده وضوی ایشان،
میگرفتند و به خود میمالیدند.(8)
مالک در مناظرهای که با منصور دوانیقی در حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داشت گفت:
«انّ حُرمة النبی میتاً کحرمته حیّاً؛ احترام پیامبر بعد از وفات، همانند احترام او در حال حیات است.
مانند این روایت را بخاری در صحیح خود، «کتاب الصلاة» نیز آورده است و گفته است که مردم خود را به وضوی حضرت، مسح میکردند.(9)
و قسطلانی گفته است که از این عبارت، جواز تبرک جستن به چیزی که جسد صالحان را لمس کرده استنباط میشود.(10)
- مسلم در کتاب الصلاة از ابی جحیفه نقل میکند:
پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله) را در بیابان مکه ملاقات نمودم... وقتی بلال آب
وضوی حضرت را آورد، مردم میشتافتند؛ بعضی به آب وضو میرسیدند و برخی نیز
به دیگران، رطوبت آن آب را میرساندند و قطرههایی از آن را بر آنها
میپاشیدند. و در حدیثی دیگر به همین صورت نقل میکند و میگوید: اگر کسی
به آب نمیرسید، از رطوبت آب دست رفیقش میگرفت و به خود میمالید. نووی
گوید: در این باب است، تبرک جستن به آثار صالحان و استفاده کردن باقی
مانده آب وضو و غذای او و نوشیدنیها و لباسهایشان است.(11)
-
در جریان فتح مکه، داستان تبرک به وضوی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و
سبقت گرفتن بر هم و نگاه نمودن ابوسفیان به این منظره و تعجب از آن، معروف
است، که در کتابهای تاریخی ذکر شده است.
سمهودی در آداب روضه منوره و حرم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مینویسد:
یکی
از آداب روضه منوره و حرم پیامبر اینست که نزد منبر شریف حضرت آمده و
بایستد و خدا را بخواند و او را به خاطر این که در کارش آسانی قرار داده،
حمد و سپاس گوید و بر رسول خدا درود فرستد و همه نیکیها را از خدا بخواهد
و به او پناه برد، همانطور که ابن عساکر گفته است. در ادامه آن اقشهری
میگوید: مردانی از اصحاب رسول خدا را دیدم وقتی که در مسجد (پیامبر)
بودند مانند رسول خدا قُبه جلو منبر گرفته و رو به قبله ایستادند و دعا
خواندند.
- عیاض در کتاب الشفاء از ابی قسط و عتبی مینویسد:
اصحاب
رسول خدا همواره وقتی که در مسجد (پیامبر) بودند، قبّه منبر را که به سمت
قبر بود، با دستان خود میگرفتند و رو به قبله دعا
میکردند.(12)
- ابوبکر اثرم میگوید: به ابوعبدالله (احمد بن حنبل) گفتم:
آیا
لمس و مسح کردن قبر پیامبر جایز است؟ گفت: نمیدانم. گفتم: منبر چطور؟
گفت: آری، در این باره روایتی است که آن را از ابن ابی فدیک از ابن ابی
ذئب از ابن عمر نقل میکنند که او (ابن عمر) منبر را مسح میکرد.(13) - در
فصلی از کتاب شرح الکبیر چنین آمده است که میگوید: در باره مسح
کردن منبر، روایتی وارد شده است که آن را ابراهیم بن عبدالله بن عبدالقاری
نقل کرده و در آن آمده که او، ابن عمر را دید که به جایگاه نشستن پیامبر
روی منبر، دست گذاشت، سپس دستش را بر صورت نهاد.(14)
با مطالعه این روایات که از کتب معتبر اهل تسنن استخراج شده دریافتیم که:
1-
بر خلاف نظر وهابیها، تبرک جستن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هیچ
منافاتی با توحید ندارد و اگر فقط به عنوان تبرک این اعمال انجام شود، هیچ
نوع شرکی را به همراه نخواهد آورد. و مسلم است که هیچ مسلمانی رسول
خدا(صلی الله علیه و اله) را با دیدی غیر از نگاه پیامبری نمی نگرد و اگر
این همه محترم است به جهت پیامبری ایشان است و این که مورد رضایت خدای
متعال می باشد.
2- این روایات از منابع اهل تسنن استخراج شده است و
اگر فردی از این فرقه، به این روایات عامل نباشد دچار تفریط شده است و کسی
نمی تواند شیعیان را متهم نماید که این افکار و اعتقادات مختص به شیعیان
است .
3- این مسئله واقعیتی است که باید به
آن توجه نمود که اگر تبرک به آب وضو و آبی که روی دست پیامبر ریخته میشد
و موی پیغمبر جایز نبود؛ یقینا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان
حیات خود مردم را از این اعمال نهی میفرمود.
4- قهراً
تبرک به قبری که همه جسم پیامبر را در برگرفته است نیز باید جایز باشد،
چون معیار در تبرک چیزی است که به پیغمبر وابسته بوده و به بدن مطهر و
مبارک آن حضرت به نوعی چسبیده و مرتبط بوده است، مانند لباس و مو و نظایر
آن و با توجه به این که قبر در برگیرنده بدن مطهر آن حضرت است، خصوصاً با
توجه به این که خود وهابیها میگویند که پیغمبر در قبر به گونهای است که
احساس دارد... پس تبرک جستن به قبر، چه با مالیدن دست باشد و چه بوسیدن و
چه طواف در اطراف آن، اینها تبرک به بدن پیغمبر است نه عبادت آن حضرت و یا
سنگ، آجر و ... .
پینوشتها:
1- کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سیدمحسن امین، ص 341 .
2- کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سیدمحسن امین، ص341 .
3- حج/32 .
4- تببین باورهای شیعی، ج 3، ص 61 .
5- رسائل الهدیّة السّنیّه، ص 41 به نقل از کشف الارتیارب، ص 110 .
6- سیره حلبیه، ج3، ص 15 .
7- صحیح بخاری، ج4، ص229- 231.
8- صحیح نجاری، ج1، ص 58- 59 .
9- صحیح بخاری، ج1، ص 134 .
10- ارشاد الساری، ج1، ص 467 .
11- صحیح مسلم با شرح نووی، ج4، ص 218- 220 .
12- وفاء الوفا، علی بن عبدالله سمهودی، ج4، ص 1401 .
13- وفاء الوفا، ج4، ص 1403 .
14- عبدالرحمان بن قدامه، الشرح الکبیر، ج 3، ص 496 .
با استفاده از کتاب توحید و زیارت، آیة الله سیدحسن طاهری خرم آبادی
میلاد با سعادت حضرت جواد الائمه تبریک و تهنیت باد.
جرج جرداق دانشمند مسیحی و استاد ادبیات عرب در لبنان می گوید : «جاذبه های کلمات امام علی (ع ) شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم» .
بدون تردید یکی از مهمترین گنجینه های بی نظیر که در اختیار شیعیان قرار دارد مجموعه نفیس نهج البلاغه حضرت علی است . این مجموعه آنقدر پربار است که بقول استاد مطهری روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افکار و اندیشه های نو مرتبا بر ارزش آن افزوده است .
شیخ محمد عبده درباره فصاحت کلام آن حضرت می گوید : «از کلمات علی نه فقط روح بلاغت و فصاحت و حکمت و فضیلت را حس می کنیم بلکه واقعا اعجاز را در آن کلام می بینیم . آن بزرگوار گاهی با کلمات خود، انسان را به ملکوت اعلی می برد و زمانی متوجه اوضاع عادی جهان می سازد».
کلام مولا دو ویژگی منحصر به فرد دارد : یکی فصاحت و دیگری چندجانبه بودن الفاظ و عبارات در نهج البلاغه طوری تلفیق و ترکیب یافته است که همچون خورشید در آسمان ادبیات جهان می درخشد. سخن امیرالمومنین را فوق کلام مخلوق و مادون کلام خالق تعبیر کرده اند.
این اثر جاویدان امروزه نه فقط برای شیعیان و سایر مسلمانان کتاب زندگی است بلکه برای تمام جهانیان می تواند نسخه شفا بخش باشد چرا که کلام علی واسطه فیض الهی است .
عهدنامه ماندگار مالک اشتر برای دنیای سرخورده از مکاتب و تشنه عدالت و انسانیت کافی است تا جهان را تبدیل به مدینه فاضله و بهشت برین نماید.
این گنجینه عظیم روح آدمی را صفا و جلا میدهد به انسان، آرامش و اطمینان می بخشد و موضوعات متنوع آن همگی عبرت آموز و انسان ساز است .
متاسفانه باید گفت امروزه این کتاب ارزشمند همچون قرآن بین مسلمانان غریب است و دلیل غربت آن هم وضع نامطلوب مسلمانان در جهان است . بی شک اگر امت اسلامی به نهج البلاغه حضرت علی (ع ) عمل می کردند در دنیا وضعیتی غیر از آنچه که هست میداشتند.
در کشور شیعه و عاشق حضرت علی (ع ) یعنی جمهوری اسلامی ایران نیز این کتاب تنهاست و متولیان فرهنگی اعم از حوزه های دینی و نهادهای رسمی و دولتی و صداوسیما مع الاسف از این گنجینه انسان ساز استفاده لازم را نمی برند . آخر چگونه می توان افسوس نخورد که یک شخصیت مسیحی 200 بار نهج البلاغه را بدقت مطالعه کند اما بسیاری از شیعیان و پیروان آن امام همام نه یک بار بلکه حتی یک صفحه از آنرا نخوانده و حداکثر فقط نامی از آن شنیده اند.
امروزه نهج البلاغه نه فقط در بین توده مردم بلکه در حوزه های علمیه، دانشگاهها، مدارس و دیگر مراکز آموزشی تعلیمی و تربیتی ما حضور موثری ندارد. دولتمردان کشور اگر فقط و فقط عهدنامه مالک اشتر را سرلوحه کار و برنامه خویش قرار میدادند بطور قطع می توانستند کشور را به یک کشور نمونه و قابل الگوگیری برای دیگران تبدیل کنند.